(ولعن الله آل زياد) ج - و لعنت كناد خداى آل زياد را.
ش - تواند كه بود كه و او براى عطف باشد، و اين جمله دعائيه عطف بر لعن هاى سابق باشد، و بر اين وجه جمله متضمنه اظهار برائت واستسلام ومتابعت معترض بين عاطف و معطوف است، و نكته اقحام آنها آنست كه چون زاير در ضمن لعن اعداء متذكر اعمال شنيعه وآثار فظيعه آن جمع پريشان روزگار شد وجد كامن وشوق ساكن به هيجان آمده بى اختيار اظهار تبرى و بيزارى از ايشان وتابعان ايشان كرده، آنگاه از غايت محبت وفرط ارادت مخلصانه به حضرت امام مظلوم خطاب كرده، و كمال مسالمت و همراهى خود را با صفاى باطن و خلوص نيت عرضه داشت حضور مقدس مىنمايد، و از اين كلام كه استطرادا در بين آمد باز عدول كرد به حديث اول كه لعن اعداء بوده رجوع نمود، واعيان ظالمين را كه بالمباشره يا تسبيب در اين خطب فادح ورزء جليل دخلى و معاونتى داشتند يك يك مفصلا عطف بر آنها مىكند تا شفاى صدر وذهاب غيظ في الجمله از اين شرح و تفصيل بشود، و تواند بود كه و او براى استيناف باشد، و به هر وجه نكته ذكر تفصيلى همان است كه اشاره شد.
و معنى آل انشاء الله بعد از اين مذكور خواهد شد (1).
و زياد مذكور بلعن همان زياد پدر عبيدالله است كه معروف به زياد بن ابيه، و زياد بن امه، و زياد بن عبيد، و زياد بن سميه است، و بعد از استلحاق معاويه مشهور به زياد بن ابى سفيان شد، وعبيد وسميه هر دو از موالى كسرى بوده اند، و آنها را كسرى به ابو الخير بن عمرو كندى كه از ملوك يمن بوده عطا كرد، وابو بكر ابن دريد در مقصوره معروفه اشاره كرده و مىگويد:
وخامرت نفس ابى الخير جوى * حتى حواه الحتف فيمن قد حوى