كنند، و نصرت او از پيغمبر مثل وجودش متواتر است، و اگر كسى انكار اين كند بايد مضايقه از انكار آن ديگر نداشته باشد، و مادرش فاطمه بنت اسد است كه پيغمبر او را مادر خطاب مىكرد، و از برد خود براى وى كفن ساخت، و در قبرش خوابيد چنانچه در (ذخاير العقبى) و (اسد الغابه) و غير اينها از كتب عامه مذكور است، عموزاده و داماد پيغمبر هم بود، شوهر فاطمه و پدر حسنين وجد ائمه تسعه معصومين كه افضل خلق خدايند در هر عصرى.
اما جهة علم: اين حديث متفق عليه كه " انا مدينة العلم وعلى بابها فمن اراد المدينة فليأت الباب " كافى است چه خوب مىگويد فردوسى لله دره، وعلى الله بره.
چه گفت آن خداوند تنزيل ووحى * خداوند امر و خداوند نهي كه من شهر علمم عليم در است * درست اين سخن قول پيغمبر است گواهى دهم كاين سخن را ز اوست * تو گويى دو گوشم بر آواز اوست و اما جهة زهد: حديث طلاق دنيا نيز كافى است.
و در جهة جود: سوره " هل اتى " شاهد عادل.
و در جهة شجاعت محتاج به دليل نيست.
و چون اين صفات كه شرايط وصايت انبيا است در كسى ديگر جمع نبوده بالضرورة عقل صريح حاكم خواهد شد كه وصى پيغمبر على عليه السلام بوده، و اگر بگويند كه از كجا پيغمبر وصى داشته باشد تا اگر باشد على باشد، جواب گوئيم:
اولا از استقراء سيره انبياء.
وثانيا در برهان عقلى كه موجب بعث رسل وتنزيل كتب است معلوم مىشود كه هيچ پيغمبرى بى وصى نبوده، ولقد اجاد القايل وهو الازرى رحمه الله:
أنبي بلا وصي تعالى * الله عما يقوله سفهاها