خدايند، فرمود به چه احتجاج كرديد بر ايشان؟ عرضه داشت به گفته خداى عز وجل در حق عيسى و " و من ذريته... وعيسى " (84 - 6) چه عيسى را از ذريه ابراهيم قرار داده، واستدلال كرديم بر ايشان به آيه مباهله، فرمود چه جواب دادند؟
عرض كرد: گفتند اولاد دختر از دختر است نه از صلب آن جناب، فرمود سوگند به خداى ابو الجارود هر آينه آيتى از كتاب خداى به شما تعليم كنم كه نام مىبرد و تصريح مىكند كه حسنين از صلب رسول خدايند كه رد نمى كند او را مگر كافرى ابو الجارود مىگويد: گفتم فدايت شود كجاست آن آيه؟ فرمود آنجا كه حق سبحانه و تعالى فرموده: " حرمت عليكم... " تا آنجا كه گفته " وحلائل ابنائكم الذين من اصلابكم " (23 / 4) يعنى در تعداد زنهايى كه حرامند بر مردها زن پسرانى كه از صلب خود مرد باشند - نه اشخاصى كه به پسرى گرفته باشند، چنانچه طريقه جاهليت بوده - هم شمرده آنگاه امام عليه السلام فرمود: اى ابو الجارود پرسش كن مرايشان را كه آيا براى رسول خدا صلى الله عليه وآله حلال بود نكاح زنهاى حسنين عليهما السلام؟ كه اگر در جواب بگويند بلى دروغ گفتهاند به حق خدا، و اگر بگويند: نه پس حسنين فرزندان رسول خدايند به حق خدا از صلب خودش، و حرام نشدند زنهاى ايشان بر رسول خدا مگر براى صلب (1).
تا اينجا ترجمه حديث مبارك بود جز آن چند كلمه كه در ترجمه آيه نوشتم و قريب به اين استدلال خبرى است كه در (احتجاج) از حضرت امام موسى الكاظم عليه السلام منقول است كه هارون عباسى از آن جناب سؤال كرد كه چگونه شما تجويز نموديد براى عامه و خاصه كه شما را نسبت به رسول خدا دهند وابناى رسول گويند، و حال اينكه آدمى را نسبت به پدر كنند، و فاطمه عليها السلام