من هيچ مرد هاشمى را بى زن، و هيچ يك از آنها را كه كنيز خدمتكار ندارد بدون خدمتكار نخواهم گذاشت. و (از آن سهم) به حسن و حسين عليهما السلام هم مى داد. (1) ابن ابى الحديد گويد: بدان كه مردم چنين پندارند كه دعواى فاطمه با ابو بكر (در مورد فدك) تنها بر سر دو امر بوده است: ارث ونحله (بخشش)، ولى من در حديث ديدم كه در امر سومى هم دعوا داشته و ابوبكر آن را نيز از او باز داشته است و آن سهم ذوى القربى (سهم خويشاوند) است... فاطمه عليها السلام نزد ابو بكر آمد و فرمود: تو خوب مى دانى كه ما اهل بيت را از صدقات و غنائمى كه خداوند در قرآن براى ما از سهم ذوى القربى قرار داده ظالمانه محروم داشته اى! سپس اين آيه را براى او خواند: واعلموا أنما غنمتم من شئ فان لله خمسه وللرسول و لذى القربى (2) (و بدانيد كه آنچه غنيمت برديد خمس آن براى خدا و رسول و خويشاوندان (رسول) و... است).
ابو بكر گفت: پدر و مادرم فداى تو و پدرى كه تو را زاده است! من گوش به فرمان كتاب خدا و پاسدار حق رسول خدا و حق خويشان اويم و من هم از همان كتابى كه تو مى خوانى مى خوانم اما علم من از آن كتاب به اين نرسيده كه اين بخش از خمس بايد كاملا در اختيار شما قرار گيرد. فاطمه عليها السلام فرمود: آيا سهم تو و خويشان توست؟ گفت: نه، بلكه مقدارى را خرج شما مى كنم و باقى را در مصالح مسلمانان صرف مى نمايم...
عروه گويد: فاطمه فدك و سهم ذوى القربى را از ابو بكر خواست و او زير بار نرفت و آنها را جزء مال خدا (يعنى در بيت المال) قرار داد.