وى گويد: (چرا اين كودك با كودكان همسال و همانند خود انس نمى گرفت و پيوند نمى خورد و ديده نشد كه با آنان هم بازى شود با آن كه از نظر سن و سال و عقل و شناخت با آنان يكى بود؟ و چرا لحظه اى به آنان گرايش پيدا نكرد تا گفته شود: نقص كودكى و انديشه هاى دنيايى و بازىگوشى و نوجوانى او را به بازى و سرگرمى با آنان كشانيده است؟ بلكه او را پيوسته در اعتقاد و خدمت به اسلام و مصمم در كار خود و عامل به گفتار خويش ديده ايم به گونه اى كه با پاكدامنى و زهد اسلام راستين خود را به اثبات رساند و در ميان همه كسانى ك ه در خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بودند خود را به آن حضرت پيوند داد و امين و انيس او در دنيا و آخرتش بود، شهوت خود را سركوب و انديشه هاى (ناصواب) خويش را كنترل نمود و به اميد رستگارى و پاداش اخروى بر همه اين امور صبر پيشه ساخت...
و نيز شخص با انصاف بايد نيك بنگرد و هواى نفس را كنار بگذارد تا نعمتى را كه خدا به على عليه السلام در مورد اسلام آوردن او با آن شرايط ويژه بخشيده است بشناسد، زيرا اگر الطاف خاص الهى و هدايت موهبتى خداوند بر او نبود او هم مانند بعضى از خويشان و خاندان محمد صلى الله عليه و آله و سلم مى بود، زيرا او هم مانند آنها با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آميزش داشت و مانند بسيارى از خانواده و خويشان آن حضرت با وى نشست و برخاست مى نمود، و مى بينيم كه برخى از آنها بعدها ايمان آوردند و برخى هم اصلا ايمان نياوردند...).
و پس از آن كه نامهاى كسانى از خويشان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را كه دعوت او را اجابت كردند و كسانى كه اجابت نكردند آورده، گويد: (پس چگونه اسلام على عليه السلام را به خاطر الفت و تربيت و خويشاوندى و پيوند خانوادگى و تلقين و پرورش و همخانگى و همزيستى در از مدت و انس و خلوت با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى دانند در و صورتى كه همه اينها براى همه خويشان حضرت يا بسيارى از آنان