فخر رازى (م 606) گويد: مفسران در سبب نزول اين آيه وجوهى گفته اند...
وجه دهم: اين آيه در فضيلت على بن ابى طالب عليه السلام نازل شده است. چون اين آيه نازل شد پيامبر دست او را گرفت و گفت: (هر كه من مولاى اويم پس على مولاى او است، خداوندا! دوست او را دوست بدار، و دشمن او را دشمن باش). عمر، على را ديد و گفت: (گوارايت باد اى پسر ابو طالب، تو مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمنى شدى)! و اين قول ابن عباس وبراء بن عازب و محمد بن على امام باقر) عليه السلام است (1).
حافظ ابو القاسم حسكانى گويد: ابو اسحاق حميدى گويد: اين آيه درباره على بن ابى طالب عليه السلام نازل شد (2).
اينك براى تكميل بحث، نظر علامه طباطبائى رحمه الله را مى آوريم:
اين كه نرساندن اين پيام (ولايت) مستلزم نرساندن احكام ديگر است تنها به خاطر اهميت آن است و چنين مى رساند كه رابطه آن با ساير احكام به گونه اى است كه اگر بدان بى توجهى شود در حقيقت به ساير احكام بى توجهى شده و احكام مانند جسمى بى روح گرديده كه فاقد حيات و حس و حركت است. در اين صورت آيه كاشف از آن است كه خداى سبحان پيامبر خود صلى الله عليه و آله و سلم را مأمور حكمى نموده كه امر دين بدان كمال مى يابد و بر كرسى قرار مى نشيند. بديهى است كه در چنين امر مهمى انتظار رود كه مردم با آن مخالفت كنند و كار را بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم چنان واژگون سازند كه بنايى كه از دين ساخته ويران شود و اجزاى آن از هم بپاشد. اين مطلب را پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به خوبى حدس مى زد و بر اين دعوت از مردم بيم داشت، و پيوسته تبليغ آن را به تأخير مى انداخت تا موقعيتى مناسب