هيچ رخصت نداد). (1) علامه مجلسى رحمه الله گويد: رخصت در نماز مانند كوتاه كردن نماز در سفر، تأخير انداختن آن از وقت فضيلت در صورت داشتن عذر، ترك بسيارى از واجبات آن در برخى اوقات، واجب نبودن آن بر زن در حال حيض و نفاس و بر كسى كه آب و خاك براى وضو و تيمم ندارد، بنابر قولى. و رخصت در زكات براى كسى كه مالش به حد نصاب نرسيده يا شرايط ديگر را ندارد. رخصت در حج براى كسى كه فاقد استطاعت مالى يا شرايط ديگر است. رخصت در روزه درباره مسافر و افراد مسن و مبتلا به بيمارى عطش و امثال آنان. اما ولايت تا زمانى كه تكليف باقى است هيچ گاه ساقط نمى شود. (2) 2) سلمان فارسى رضى الله عنه گويد: نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بوديم كه عربى بيابانى بر ما وارد شد، ايستاد و سلام كرد، سلام او را پاسخ داديم، گفت: آن ماه شب چهارده و چراغ شبهاى تار: محمد رسول خداى پادشاه دانا كدامين شماست؟ آيا اين مرد نيكو چهره است؟ گفتيم: آرى. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى برادر عرب، بنشين.
گفت: اى محمد، قبل از آن كه تو را ببينم به تو ايمان آورده ام و پيش از آن كه با تو ملاقات كنم تو را تصديق نموده ام، جز آن كه امر ناگوارى از تو به من رسيده!
فرمود: چه چيزى از من به شما رسيده است؟ گفت: ما را به يگانگى خدا و رسالت خود فرا خواندى و تو را اجابت كرديم، سپس ما را به نماز و زكات و حج و روزه و جهاد فراخواندى باز هم تو را اجابت كرديم، آن گاه به اين همه از ما راضى نشدى تا آن كه ما را به ولايت و دوستى عموزاده ات على بن ابى طالب فراخواندى! آيا اين ولايت را از سوى خود واجب ساختى يا فرمان آسمانى