(د) دائمه: زنى كه به عقد دائم به همسرى مردى درآمده باشد. (ابتداى احكام نكاح) دعاى فرج: لا إله الا الله الحليم الكريم، لا إله الا الله العلى العظيم، سبحان الله رب السماوات السبع و رب الارضين السبع و ما فيهن و ما بينهن و رب العرش العظيم والحمد لله رب العالمين.
دبر: پشت، مقعد.
(ذ) ذمى: كافران اهل كتاب مانند يهود و نصارى كه ملتزم به شرايط ذمه شدهاند و در پناه حكومت اسلام به سر مى برند.
ذراع: بازو.
(ر) ربا: زيادت. (رجوع شود به مسألهء 2100 و 2335) رضاعى: رجوع شود به احكام شيردادن، مسألهء 2528.
(س) سال خمس: يك سال تمام از زمان بدست آوردن منفعت. (رجوع شود به مسألهء 1782) سال قمرى: دوازده ماه قمرى.
(ش) شاخص: رجوع شود به مسألهء 736.
شارع مقدس: بنيانگذار شريعت.
شاهد: گواه.
(ص) صغيره: دخترى كه به سن بلوغ شرعى نرسيده است. (مسألهء 2581) صيغه: جمله اى كه وسيلهء تحقق عقد - مانند خريد و فروش - يا ايقاع - مانند طلاق - است، ازدواج موقت، زوجهء موقت (ط) طهارت ظاهرى: طهارتى كه شارع به آن حكم مى فرمايد در چيزهايى كه طهارت آنها مورد شك است.
(ع) عدول: جمع عادل (رجوع شود به مسألهء 2) برگشت از چيزى، مثل عدول نيت از جماعت به فرادى.
عرف: عموم مردم. (مثل آنچه در مسألهء 196 آمده است) عمدا: از روى قصد والتفات كارى را انجام دادن.
عورت: اعضاء تناسلى، آنچه در شرع بايد پوشيده شود.
عيال: همسر مرد، نان خور.
(غ) غائط: مدفوع غبن: تفاوت قيمت قرار دادى با قيمت واقعى به مقدار فاحشى كه مورد چشم پوشى نزد عرف نباشد.
غساله: رجوع شود به مسألهء 161.
(ف)