گشته است! وى در تفسير كشاف در ذيل آيه فاذا فرغت فانصب، والى ربك فارغب (1) گويد: يكى از بدعتها آن است كه از بعضى رافضيان نقل شده كه فانصب را به كسر صاد (فانصب) خوانده، يعنى على را به امامت نصب كن. و اگر اين عقيده رافضى درست باشد ناصبى هم مى تواند آيه را همين گونه بخواند و آن را امر به نصب كه همان بغض و دشمنى با على است بداند!
علامه فيض رحمه الله در پاسخ وى گويد: نصب امام و خليفه پس از تبليغ رسالت يا فراغ از عبادت امرى معقول و خردمندانه بلكه واجب است تا مردم پس از پيامبر در سرگردانى و گمراهى نمانند و لذا درست است كه نصب امام پس از تبليغ رسالت ذكر شود و مترتب بر آن باشد، اما بغض و دشمنى على عليه السلام چه وجهى دارد كه مترتب بر تبليغ رسالت يا عبادت باشد و وجه معقوليت آن چيست؟ به علاوه، كتابهاى عامه پر است از روايات در دوستى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با على عليه السلام و اين كه آن حضرت در طول مدت حيات خود فضل على عليه السلام را براى مردم اظهار مى داشت، و روايات در اين كه: دوستى او ايمان و دشمنى او كفر است. بنگريد به اين مرد كه لقب جار الله و علامه يافته كه چگونه خداوند چشم بصيرت او را در چنين جايى با چنين سخن ناپسند و ناحقى كور نموده و پرده تعصب بر آن افكنده است! آرى، بى شك ديده هاى سر كور نيست بلكه ديده دلها كه در سينه ها قرار دارد كور است. (2) مؤلف گويد: اى مرد متعصب معاند مضمون اين شعر را در نظر داشته باش كه گويد: (دست از مكارم بردار و در جستجوى آن مرو و در جاى خود بنشين كه تو خورنده اى و پوشنده).