چون سر به بدن من است. (1) 6 - امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عرق را از چهره على عليه السلام پاك مى كرد و به صورت خود مى كشيد. (2) 7 - پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم على را با لشگرى گسيل داشت و دست به دعا برداشته، عرضه داشت: خداوندا! مرا نميران تا دوباره على را به من بنمايى. (3) 8 - ابن عباس رضى الله عنه گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در جاى خود و جاى نماز خود نشسته بود و گروهى از مهاجر و انصار نزد او بودند كه جبرئيل عليه السلام فرود آمد و گفت: اى محمد، حضرت حق تو را سلام مى رساند و گويد: على را فراخوان و او را مقابل خود بنشان. جبرئيل عليه السلام به آسمان بالا رفت، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم على را فرا خواند، او را حاضر كردند، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم حضرتش را مقابل خود نشاند، جبرئيل بار ديگر فرود آمد و طبقى از خرما همراه داشت، آن را ميان آن دو نهاد و گفت: بخوريد. هر دو خوردند، سپس طشت وابريقى حاضر ساخت و گفت: اى رسول خدا - كه درود خدا بر تو و خاندانت باد - خداوند تو را امر مى كند كه آب بر دست على بن ابى طالب بريزى. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: گوش به فرمان و مطيع خدايم و آنچه پروردگارم فرموده انجام مى دهم. ابريق را برگرفت و ايستاده آب بر دست على بن ابى طالب عليه السلام مى ريخت. على عليه السلام عرضه داشت: اى رسول خدا، من سزاوارترم كه آب بر دست شما ريزم، فرمود: اى على، خداوند مرا بدين كار دستور داده است. آن گاه هر چه آب بر دست على عليه السلام مى ريخت قطره اى از آن در طشت نمىچكيد. على عليه السلام عرضه داشت: اى رسول خدا، نمى بينم كه چيزى از آب در طشت بريزد؟! فرمود: اى على، فرشتگان در گرفتن آبى كه از دست تو
(١٤٩)