مىتوان استفاده كرد كه ثار بمعنى مصدرى باشد، و لفظ اهل محذوف و مقدر شود، واضافه ثار به الله اضافه مصدر به فاعل باشد، يعنى اى اهل طلب كردن خدا خون تو را، و اين خلاف ظاهر است، وتقدير خلاف اصل.
ثانى - آنچه شيخ جليل فخر الدين طريحى در (مجمع البحرين) احتمال داده كه تصحيف ثاير باشد و در (بحار) هم مذكور است، وتقريبى براى اين وجه به هيچ وجه ذكر نكرده اند، و مىشود اضافه ثائر به الله بتقدير لام باشد يعنى در راه خدا و براى خدا خونخواهى كرد، و اين به ملاحظه اصحاب و اولاد آن جناب است، يا به ملاحظه خونهاى ناحقى كه در دولت معاويه و يزيد ريخته شد، و به همين تقرير " وابن ثاره " توجيه مىشود، واعتبارات ديگر هم در اضافه متمشى است كه بسيار بعيد است، و اين وجه لفظا ومعنا خللى واضح دارد:
اما لفظا التزام به تصحيف با توافق نسخ صحيحه غريب است، با اينكه حاجتى به اين اعتبار نيست، چه دانستى كه ابن اثير وزمخشرى هر دو منطبق اند بر صحت استعمال ثار بمعنى ثائر، و در كلام زمخشرى دو وجه بود، و گويا اين دو محدث عليم عبارت (اساس) و (نهاية) را نديده باشند، و اگر نه بسى مستبعد مى آيد كه ملتزم به تصحيف شوند.
وأما بحسب معنى كه ظاهر است كه اين لقب به اين اعتبار نيست خصوصا در بعض زيارات قرائن بر خلاف اين معنى يافت مىشود، مثل اينكه لفظ في السماوات والارض بعد از وتر موتور است كه ظاهر يا جائز رجوع او به هر دو است كه با اين احتمال مناسب نيست.
و وجه ديگرى در (مشكلات العلوم) فاضل محقق نراقي مذكور است كه محصلي جز همين معنى ندارد، اگر چه وجه دلالت را چنانچه بايد بيان نكرده، و ما به جهت اختصار، از ذكر و انتقاد او صرف نظر مىكنيم.
ثالث - اينكه ثار به معنى دم باشد، و كلام مبتنى بر تنزيل و تقدير شود يعنى