(1073) هر گاه شهرى در بلندى باشد كه از دور ديده شود، يا به قدرى گود باشد كه اگر انسان كمى دور شود ديوار آن را نبيند، كسى كه از آن شهر مسافرت مىكند، وقتى به اندازه اى دور شود كه اگر آن شهر در زمين هموار بود، ديوارش از آنجا ديده نمىشد، بايد نماز خود را شكسته بخواند، و نيز اگر پستى و بلندى خانه ها بيشتر از معمول باشد، بايد ملاحظه معمول را بنمايد.
(1074) در شهرهاى بزرگى، مثل تهران، همين كه عرفا صدق كند كسى كه در آن شهر زندگى مىكند به راحتى مىتواند در نواحى مختلف شهر رفت و آمد كند بدون اين كه عرف او را مسافر حساب كند، بنابر اظهر آن شهر حكم شهرهاى ديگر را دارد.
(1075) اگر از محلى مسافرت كند كه خانه و ديوار ندارد، وقتى به جايى برسد كه اگر آن محل ديوار داشت از آنجا ديده نمىشد، بايد نماز را شكسته بخواند.
(1076) اگر به قدرى دور شود كه اذان خانه ها را نشنود ولى اذان شهر را كه معمولا در جاى بلند مىگويند بشنود، بايد نماز را تمام بخواند (1077) اگر به جايى برسد كه اذان شهر را كه معمولا در جاى بلند مىگويند نشنود ولى اذانى را كه در جاى خيلى بلند مىگويند بشنود، بايد نماز را شكسته بخواند.
(1078) اگر چشم يا گوش او يا صداى اذان، غير معمول باشد، در محلى بايد نماز را شكسته بخواند كه چشم متوسط ديوار خانه ها را نبيند و گوش متوسط صداى اذان معمولى را نشنود.
(1079) مسافرى كه در سفر از وطن خود عبور مىكند، وقتى به جايى برسد كه ديوار وطن خود را ببيند و صداى اذان آن را بشنود بايد نماز را تمام بخواند.
(1080) مسافرى كه در بين مسافرت به وطنش رسيده، تا وقتى در آنجا هست بايد نماز را تمام بخواند. ولى اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود، يا چهار فرسخ برود و برگردد، وقتى به جايى برسد كه ديوار وطن را نبيند و صداى اذان آن را نشنود، بايد نماز را شكسته بخواند.
(1081) محلى را كه انسان براى اقامت و زندگى خود اختيار كرده وطن او است، چه در آنجا به دنيا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، يا خودش آنجا را براى زندگى