گنج (1422) گنج، مالى است كه در زمين يا در درخت يا كوه يا ديوار پنهان باشد و كسى آن را پيدا كند و طورى باشد كه به آن، گنج بگويند.
(1423) اگر انسان در زمينى كه ملك كسى نيست، گنجى پيدا كند مال خود او است و بايد خمس آن را بدهد.
(1424) نصاب گنج 105 مثقال نقره يا 15 مثقال طلا است، يعنى اگر قيمت چيزى را كه از گنج به دست مىآورد، بعد از كم كردن هزينه اخراج، به 105 مثقال نقره سكه دار يا 15 مثقال طلاى سكه دار برسد بايد خمس آن را بدهد، و در تعلق خمس به گنج نيز گذشتن سال معتبر نيست.
(1425) اگر در زمينى كه از ديگرى خريده گنجى پيدا كند و احتمال بدهد كه مال فروشنده است، بايد به او اطلاع دهد و اگر آن فروشنده ادعا كرد كه مال او است و راست گفتن او محتمل بود، به او داده مىشود، و اگر گفت مال من نيست بنابر احتياط واجب به فروشنده قبل از او اطلاع داده مىشود، و اگر هيچ كدام از فروشندگان مدعى مالكيت نبودند، مال پيدا كننده است و خمس آن بر او واجب مىشود، و هم چنين است در موردى كه گنج در ملك ديگرى پيدا شود، اگر چه احتياط مستحب آن است كه همه را صدقه بدهد تا در مواردى كه بين خمس و صدقه مشترك است مصرف شود.
(1426) اگر كسى حيوانى از چهار پايان را بخرد و در شكم او مالى از قبيل طلا و نقره باشد، چنانچه احتمال بدهد مال فروشنده و يا فروشنده قبل از او است، بايد به او خبر دهد، و تمام مراتبى كه در مسألة گذشته در مورد خبر دادن گفته شد، اينجا هم جارى مىشود، ولى اگر در شكم ماهى دريا و يا آهوى صحرا و مانند اينها كه مالك مشخصى ندارد، مالى از قبيل طلا و نقره پيدا كرد، اطلاع دادن به كسى لازم نيست و مانند وقتى است كه فروشندگان حيوان همه نفى مالكيت كنند. بنابر اين احوط آن است كه بعد از پرداخت خمس، بقيه آن را صدقه بدهد، اگر چه اظهر آن