شرط هشتم: به حد ترخص برسد، يعنى از وطنش يا جايى كه قصد كرده ده روز در آنجا بماند، به قدرى دور شود كه ديوار شهر را نبيند و صداى اذان آن را نشنود ولى بايد در هوا غبار يا چيز ديگرى نباشد كه از ديدن ديوار و شنيدن اذان جلوگيرى كند، و لازم نيست به قدرى دور شود كه مناره ها و گنبدها را نبيند، يا ديوارها هيچ پيدا نباشد، بلكه همين قدر كه ديوارها كاملا معلوم نباشد، كافى است.
(1069) كسى كه به سفر مىرود اگر به جايى برسد كه اذان را نشنود ولى ديوار شهر را ببيند، يا ديوارها را نبيند و صداى اذان را بشنود، چنانچه بخواهد در آنجا نماز بخواند، بنابر احتياط واجب بايد هم شكسته و هم تمام بخواند.
(1070) اگر كسى بدون قصد سفر تا حد ترخص رفته و از آن جا قصد سفر كرده، همين كه از آن محل شروع به حركت كرد به طورى كه عرفا بگويند سفرش را آغاز كرده، بايد نمازش را شكسته بخواند و در اين صورت ديگر خروج از حد ترخص آن محل اعتبارى ندارد و ابتداى مسافت شرعى را هم بايد از همان جا حساب كرد، و همچنين اگر در جايى بود كه نه وطن او بود و نه قصد ماندن ده روز را در آن جا داشت و نه سى و يك روز به طور ترديد در آنجا مانده بود و در عين حال نمازش در آن شهر يا محل تمام بود مثل اين كه به دنبال گمشده اى، بدون قصد سفر به آن جا رسيده بود و از آن جا قصد سفر كرد، خروج از حد ترخص آن محل اعتبارى ندارد و همين كه مسافت شرعى را عرفا شروع كرد، نمازش را شكسته مىخواند.
(1071) اگر مسافر به اجبار يا به اختيار خود بدون اين كه از قصد سفر برگردد به كمتر از حد ترخص برگشت، نمازش در آن جا تمام است، ولى اگر برگشتن او به كمتر از حد ترخص نبود نماز شكسته است، مگر آن كه از قصد سفر برگردد.
(1072) مسافرى كه به وطن خود بر مىگردد، براى اين كه نماز را تمام بخواند بنا بر احتياط بايد هم ديوار وطن را ببيند و هم اذان آن جا را بشنود، اگر چه اظهر كفايت شنيدن اذان است. ولى مسافرى كه مى خواهد ده روز در محلى بماند، اگر به جايى برسد كه ديوار آن محل را ببيند و صداى اذانش را بشنود، چنانچه بخواهد در آنجا نماز بخواند، بنا بر احتياط واجب بايد هم شكسته و هم تمام بخواند.