صلح صلح آن است كه انسان با ديگرى توافق كند كه مقدارى از مال يا منفعت مال خود را ملك او كند، يا از طلب يا حق خود بگذرد كه او هم در عوض، مقدارى از مال يا منفعت مال خود را به او واگذار نمايد يا از طلب يا حقى كه دارد بگذرد.
(1712) بنا بر اظهر، صلح عقد مستقلى است و در احكام و شرايط، تابع ساير عقود نيست، و فرقى نمىكند كه صلح بعد از نزاع انجام گيرد و يا اصلا نزاعى در بين نباشد، بنا بر اظهر، ولى لازم است در عقد صلح حرامى را حلال و يا حلالى را حرام نكنند، كه در اين صورت صلح، صحيح و نافذ نيست.
(1713) دو نفر كه چيزى را با يكديگر صلح مىكنند، بايد بالغ و عاقل باشند و كسى آنها را مجبور نكرده باشد و قصد صلح داشته باشند و حاكم شرع هم آنان را از تصرف در اموالشان جلوگيرى نكرده باشد.
(1714) لازم نيست صيغه صلح به عربى خوانده شود، بلكه با هر لفظ يا فعلى كه بفهماند با هم صلح و سازش كرده اند صحيح است (1715) اگر كسى بخواهد طلب يا حق خود را با ديگرى صلح كند در صورتى صحيح است كه او قبول نمايد.
(1716) اگر انسان مقدار بدهى خود را بداند و طلبكار او نداند، چنانچه طلبكار طلب خود را به كمتر از مقدارى كه هست صلح كند، مثلا پنجاه تومان طلبكار باشد و طلب خود را به ده تومان صلح نمايد، زيادى براى بدهكار حلال نيست، مگر آن كه مقدار بدهى خود را به او بگويد و او را راضى كند، يا طورى باشد كه اگر مقدار طلب خود را مىدانست، باز هم به آن مقدار صلح مىكرد.