امانت را طلب كند و امانت دار با اين كه رد امانت برايش ممكن است، امانت را ندهد، ضامن است و بعد از آن حكم غصب را پيدا مىكند، زيرا بدون رضايت مالك نزد او مىماند.
(1840) اگر امانتدار از نگهدارى امانت منصرف شود و وديعه را به هم بزند، بايد سريعا امانت را به صاحب آن يا وكيل يا ولى صاحبش برساند، يا به آنان خبر دهد كه حاضر به نگهدارى نيست، و اگر بدون عذر امانت را به آنان نرساند و خبر هم ندهد، چنانچه مال تلف شود، بايد عوض آن را بدهد.
(1841) امانتدار، اگر براى نگهدارى، جاى مناسبى ندارد، بايد جاى مناسب، تهيه نمايد و طورى آن را نگهدارى كند كه عرفا نگويند در امانت خيانت كرده و در نگهدارى آن كوتاهى نموده است، و اگر آن را در جايى كه مناسب نيست بگذارد و تلف شود، بايد عوض آن را بدهد.
(1842) اگر امانت گذار جايى را براى حفظ امانت تعيين كند بايد امانت دار آن را آنجا بگذارد، و اگر آنجا نگذارد چنانچه امانت را در جايى گذاشته كه در حفظ مال به حد جايى كه مالك معين كرده نمىرسد، بنابر اظهر ضامن است. اما اگر امانت را به جايى برده كه در حفظ و نگهدارى بهتر يا مثل جاى تعيين شده است و امانت دار هم بداند كه آنجا در نظر امانت گذار بهتر يا مساوى با جاى معين شده است، بنابر اظهر، اشكال ندارد و در صورت تلف، ضامن نيست.
(1843) امانتدار، اگر در نگهدارى امانت كوتاهى نكند و تعدى يعنى، زياده روى هم ننمايد و اتفاقا مال تلف شود، ضامن نيست، و اگر به طورى كوتاهى يا تعدى كرده كه بگويند خيانت كرده و مال تلف شود، ضامن است اگر چه تلف به سبب آفات آسمانى باشد.
(1844) اگر مال كسى را گرفت، ولى نه به عنوان امانت، و نه به عنوان ديگر، ضامن است.
(1845) اگر امانت را با اكراه قبول كرد و بعد از آن كه اكراه بر طرف شد باز هم مال را نگه داشت، ولى قصد قبول امانت يا قصد رضايت به عقد اكراهى را نداشت ضامن است.