عاريه بدهد، ولى اگر در اجاره شرط كرده باشند كه خودش از آن استفاده كند، نمىتواند آن را به ديگرى عاريه دهد.
(1864) اگر ديوانه و بچه، مال خود را عاريه بدهند صحيح نيست، اما اگر ولى بچه مصلحت بداند كه مال او را عاريه دهد و بچه آن مال را به دستور ولى به عاريه كننده برساند، اشكال ندارد.
(1865) اگر در نگهدارى چيزى كه عاريه كرده كوتاهى نكند و در استفاده از آن هم زياده روى ننمايد و اتفاقا آن چيز تلف شود ضامن نيست، ولى چنانچه شرط كنند كه اگر تلف شود عاريه كننده ضامن باشد، يا چيزى را كه عاريه كرده طلا و نقره باشد، بنابر اظهر بايد عوض آن را بدهد.
(1866) اگر طلا و نقره را عاريه نمايد و شرط كند كه اگر تلف شود ضامن نباشد، چنانچه تلف شود ضامن نيست.
(1867) اگر عاريه دهنده بميرد، گيرنده بايد چيزى را كه عاريه كرده به ورثه او بدهد.
(1868) اگر عاريه دهنده طورى شود كه شرعا نتواند در مال خود تصرف كند، مثلا ديوانه شود، عاريه كننده بايد مالى را كه عاريه كرده به ولى او بدهد.
(1869) كسى كه چيزى عاريه داده هر وقت بخواهد مىتواند آن را پس بگيرد، و كسى هم كه عاريه كرده هر وقت بخواهد مىتواند آن را پس دهد.
(1870) اگر زمينى را براى دفن ميت مسلمان يا كسى كه در حكم مسلمان است عاريه داد و بعد از دفن از عاريه برگشت، نمىتواند عاريه گيرنده را وادار به نبش قبر نمايد، مگر آن كه بدن ميت از بين رفته باشد.
(1871) اگر ظرف طلا و نقره را براى زينت اطاق عاريه بدهند، اشكال ندارد، ولى اگر براى استفاده حرام بدهند باطل است.
(1872) عاريه دادن گوسفند براى استفاده از شير و پشم آن، و عاريه دادن حيوان نر براى جفت گيرى صحيح است.
(1873) اگر چيزى را كه عاريه كرده به مالك يا ولى او بدهد و بعد آن چيز تلف شود، عاريه كننده ضامن نيست، و در غير اين صورت ضامن است، اگر چه مثلا آن