همان را به ديگرى بدهند، بايد آن چيز را دو قسمت كنند و به هر كدام از آن دو نفر يك قسمت آن را بدهند.
(2179) اگر كسى در مرضى كه به آن مرض مىميرد، مقدارى از مالش را به شخصى ببخشد و وصيت كند كه بعد از مردن او هم مقدارى به شخصى ديگر بدهند، آنچه را كه در حال زندگى بخشيده، از اصل مال است و احتياج به اذن ورثه ندارد، و چيزى را كه وصيت كرده، اگر به مقدار ثلث ميراث يا كمتر باشد، وصيت نافذ است و اگر زيادتر از ثلث باشد، زيادى آن احتياج به اذن ورثه دارد.
(2180) اگر وصيت كند كه ثلث مال او را بفروشند و عايدى آن را به مصرفى برسانند، بايد مطابق گفته او عمل نمايند.
(2181) اگر در مرضى كه به آن مىميرد، بگويد مقدارى به شخصى بدهكار است، چنانچه متهم باشد كه براى ضرر زدن به ورثه گفته است، بايد مقدارى را كه معين كرده از ثلث او بدهند، و اگر متهم نباشد و كسى هم منكر گفته او نشود، بايد از اصل مالش بدهند.
(2182) اگر انسان وصيت كند كه چيزى را به كسى بدهند، بايد آن شخص وجود داشته باشد، پس اگر وصيت كند به بچه اى كه ممكن است فلان زن حامله شود چيزى بدهند، باطل است، ولى اگر وصيت كند به بچه اى كه در شكم مادر است چيزى بدهند، اگر چه هنوز روح نداشته باشد، وصيت صحيح است، پس اگر زنده به دنيا آمد، بايد آنچه را كه وصيت كرده به او بدهند، و اگر مرده به دنيا آمد، وصيت باطل مىشود و آنچه را كه براى او وصيت كرده، ورثه ميان خودشان قسمت مىكنند.
(2183) اگر وصيت كرد براى گروهى كه موصوف به صفت خاصى هستند، مثل فقرا، بايد صفت فقر در هنگام مرگ وصيت كننده هم موجود باشد و وجودش در زمان وصيت كافى نيست.
(2184) اگر انسان بفهمد كسى او را وصى قرار داده، چنانچه به اطلاع وصيت كننده برساند كه براى انجام وصيت او حاضر نيست، لازم نيست بعد از مردن او به وصيت عمل كند. ولى اگر پيش از مردن او نفهمد كه او را وصى قرار داده، يا بفهمد و