مرتد: مسلمانى كه منكر خدا و رسول يا حكمى از ضروريات دين شده كه انكارش به انكار خدا و رسول باز مىگردد.
مرتد فطرى: كسى كه از پدر يا مادر مسلمان متولد شده و خودش نيز مسلمان بوده و سپس از دين خارج شده است.
مرتد ملى: كافرى كه از پدر و مادر غير مسلمان متولد شده ولى پس از اظهار اسلام مجددا كافر گرديده است.
مرجوح (مرجوح شرعى): چيزى كه كراهت شرعى داشته باشد.
مردار: حيوانى كه خود به خود مرده يا بدون شرايط لازم كشته شده باشد.
مزارعه: قرار دادى كه بين مالك زمين و زارع منعقد مىشود كه بر اساس آن مالك در صدى از محصول زراعى را صاحب مىشود.
مس: لمس كردن.
مس ميت: لمس كردن انسان مرده.
مساقات: آبيارى كردن - قرار دادى بين صاحب باغ و باغبان كه بر اساس آن باغبان در برابر آبيارى و تربيت درختان، حق استفاده از مقدار معينى از ميوه باغ را پيدا مىكند.
مستحب: پسنديده، مطلوب - چيزى كه مطلوب شارع است ولى واجب نيست - هر حكم شرعى كه اطاعت آن موجب ثواب است ولى مخالفت آن عقاب ندارد.
مستطيع: توانا - كسى كه امكانات و شرايط سفر حج را دارا باشد.
مستهلك: از ميان رفته، نابود شده، نيست شده.
مسح: دست كشيدن بر چيزى - دست كشيدن به فرق سر و روى پاها با رطوبت باقيمانده از شستشوى صورت و دستها در وضوء.
مسكين بيچاره - مفلوك - كسى كه از فقير هم، زندگى را سخت تر مىگذراند.
مسكرات چيزهاى مست كننده