اعراض از وطن: تصميم انسان بر روى گردانى از وطن و ترك هميشگى آن.
اعلان: آگاه ساختن.
اعلم: عالم تر.
افضاء باز شدن - يكى شدن و تداخل مجارى بول و حيض يا مجارى حيض و غائط يا هر سه اين مجارى.
افطار: باز كردن روزه.
اقامه معروف به پا داشتن سنتى كه از نظر شرعى معتبر شناخته شده است.
اقرب اين است فتوى اين است (مگر آن كه قرينه اى بر عدم فتوى باشد).
اقوى اين است نظر قوى بر اين است. فتواى صريح است بايستى طبق آن عمل شود.
اكتفا به رفع ضرورت كند: به اندازه اجبار اكتفا كند و بيشتر از آن انجام ندهد.
الزام كردن: اجبار نمودن.
امام: رهبر و پيشوا.
امام جماعت كسى كه در نماز به او اقتدا مىكنند.
امرار معاش: گذراندن زندگى.
امر به معروف: واداشتن افراد به انجام احكام و سنتى كه از نظر شارع پسنديده است.
امساك: امتناع كردن، خود را از انجام كارى باز داشتن.
اموال محترمه: اموالى كه بنابر ضوابط اسلامى داراى احترام است.
انتقال: جابه جايى، جابه جا شدن چيز نجس به نحوى كه ديگر شئ اول محسوب نشود مانند انتقال خون انسان به پشه.
انزال: بيرون ريختن منى.
اوداج اربعه: شاهرگ هاى چهار گانه حيوانات.
اورع: پرهيز كارتر. كسى كه تقواى او بيشتر است.
اولى: سزاوار تر - بهتر.
ايقا: هر نوع قرارى كه يك جانبه انجام گيرد و نياز به قبول طرف ديگر نداشته باشد، مانند طلاق كه شرعا احتياجى به قبول زوجه ندارد.