عادل: شخصى كه داراى ملكه عدالت است.
عاريه: دادن مال خود به ديگرى براى استفاده موقت و بلا عوض از آن.
عاصى: عصيان كننده، كسى كه نسبت به احكام الهى نافرمان است.
عامل: عمل كننده: 1 - كسى كه به قرار داد جعاله عمل مىكند. 2 - كسى كه متصدى جمع آورى، حسابرسى و تقسيم و ساير امور مربوط به زكات است. 3 - اجير.
عايدات: در آمد.
عدول: اشخاص عادل. و به معناى برگشت هم آمده، مثل آن كه از نظر خود عدول نموده.
عذر شرعى: توجيه شرعى، بهانه شرعى.
عرف: فرهنگ عموم مردم.
عرق جنب از جرام: عرقى كه پس از آميزش نامشروع يا استمناء از بدن خارج گردد.
عزل: كنار گذاشتن. 1 - انزال نمودن در خارج از رحم براى جلوگيرى از آبستنى زن. 2 - بر كنار كردن وكيل يا مأمور خود از كار مانند بركنارى وصى يا متولى خائن توسط حاكم شرع.
عسرت: سختى، تنگدستى.
عقد: گره، پيمان زناشويى، پيوند عقد بيع: قرارداد خريد و فروش.
عقد دائم: ازدواج مادام العمر عقد غير دائم: ازدواج موقت، متعه، صيغه.
عقود: قرار دادهاى دو طرفه مثل خريد و فروش، ازدواج، مصالحه.
عمال: كار گزاران عمدا: از روى قصد، كارى را با علم و آگاهى انجام دادن.
عمره: زيارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه كعبه كه تا حدودى شبيه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتع كه قبل از حج