يعنى حكمى را كه مسلمانان جزء دين اسلام مىدانند، مثل واجب بودن نماز و روزه را انكار كند، در صورتى كه منكر شدن آن حكم به تكذيب خدا يا پيغمبر (صلى الله عليه وآله و سلم) برگردد، مرتد است.
(1947) كسى كه پدر يا مادرش در موقع بسته شدن نطفه او مسلمان بوده اند، چنانچه بعد از بالغ شدن اظهار اسلام كند، و بعدا مرتد شود، زنش بر او حرام مىشود و بايد به مقدارى كه در احكام طلاق گفته مىشود عده وفات نگه دارد.
(1948) مردى كه از پدر و مادر غير مسلمان به دنيا آمده و مسلمان شده، اگر پيش از نزديكى با همسرش مرتد شود، عقد او باطل مىگردد، و اگر بعد از نزديكى مرتد شود، چنانچه زن او در سن زنهايى باشد كه حيض مىبينند، بايد آن زن به مقدارى كه در احكام طلاق گفته مىشود، عده نگاه دارد، پس اگر پيش از تمام شدن عده، شوهر او مسلمان شود عقد باقى و اگر نه باطل است.
(1949) اگر زن پيش از آن كه شوهر با او نزديكى كند، به طورى كه در مسأله 1946 گفته شد، مرتد شود، عقد او باطل مىگردد، و هم چنين است اگر بعد از نزديكى مرتد شود ولى يائسه باشد، اما اگر يائسه نباشد، بايد به دستورى كه در احكام طلاق گفته خواهد شد عده نگه دارد، پس اگر قبل از اتمام عده مسلمان شود، عقد باقى است و اگر تا آخر عده مرتد بماند، عقد باطل است.
(1950) اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهر بيرون نبرد و مرد هم قبول كند، نبايد زن را از آن شهر بيرون ببرد.
(1951) اگر زن از شوهر قبلى دخترى داشته باشد شوهر فعلى مىتواند آن دختر را براى پسر خود كه از آن زن نيست عقد كند، و نيز اگر دخترى را براى پسر خود عقد كند، مىتواند با مادر آن دختر ازدواج نمايد.
(1952) اگر زنى از زنا آبستن شود، جايز نيست بچه اش را سقط كند.
(1953) كسى كه از زنا به دنيا آمده، اگر زن بگيرد و اولاد دار شود آن اولاد حلال زاده است.
(1954) هر گاه مرد در روزه ماه رمضان يا در حال حيض با زن نزديكى كند معصيت كرده، ولى اگر بچه اى از آنان به دنيا بيايد حلال زاده است.