قيمت هايى كه آن چيز در اين فاصله پيدا كرده يا متوسط آنها با هم صلح نمايند.
(2050) اگر چيزى را كه غصب كرده و از بين رفته، از نظر اسم يا صفت و يا رغبت مردم به آن امثالى دارد، مانند گندم و برنج، بايد مثل همان چيزى را كه غصب كرده بدهد، ولى چيزى را كه مىدهد بايد خصوصياتش مثل چيزى باشد كه آن را غصب كرده و از بين رفته است.
(2051) اگر چيزى را كه مثل گوسفند قيمت اجزاى آن با هم فرق دارد غصب نمايد و از بين برود، چنانچه قيمت بازار آن فرق نكرده باشد ولى در مدتى كه پيش او بوده مثلا چاق شده باشد، و حتى اگر چاقى به سبب رسيدگى غاصب به آن حيوان بوده، بايد قيمت وقتى را كه چاق بوده بدهد، اگر چه بعد از آن، حيوان خود به خود لاغر شده باشد.
(2052) اگر چيزى را كه غصب كرده ديگرى از او غصب نمايد و از بين برود، صاحب مال مىتواند عوض آن را از هر كدام كه خواست بگيرد، و اگر از اولى بگيرد، چنانچه مال نزد دومى تلف شده باشد، او مىتواند از دومى مطالبه كند، ولى اگر دومى به اولى برگردانده و پيش او تلف شده نمىتواند از او مطالبه كند، و اگر صاحب مال عوض را از دومى كه مال پيش او تلف شده بگيرد، او نمى تواند آنچه را داده از اولى مطالبه نمايد.
(2053) اگر شخصى مال غصبى را از غاصب بخرد و مالك، آن معامله را اجازه ندهد، مشترى هم مثل غاصب ضامن آن مال و منافع آن است، و مالك مىتواند عوض آن مال و منافع آن را، حتى منفعتهايى را كه در دست مشترى يا غاصب اول پيدا شده و نزد مشترى باقى مانده از هر كدام كه خواست بگيرد، پس اگر آنها را از مشترى گرفت، در صورتى كه مشترى از غصب اطلاع داشته و مال در دست او تلف شده، نمىتواند آنچه را داده از غاصب بگيرد، و اگر صاحب مال از غاصب گرفت، او مىتواند آنچه را داده از مشترى كه مال پيش او تلف شده بگيرد، اما اگر مشترى جاهل به غصب بود و مالك از او گرفت، مشترى پولى را كه در معامله به فروشنده داده بود از او مىگيرد، حتى اگر آنچه به مالك داده بيشتر از آن پول بوده، بنا بر اظهر زيادى را هم از فروشنده مىگيرد.