غصب كند و اجاره معمولى ده روز آن سى تومان باشد، مىتواند سى تومان از غاصب بگيرد.
(1752) اگر چيزى را كه اجاره كرده تحويل بگيرد، و بعدا ديگرى آن را غصب كند، نمىتواند اجاره را به هم بزند و فقط حق دارد كرايه آن چيز را به مقدار معمول، از غاصب بگيرد.
(1753) اگر پيش از آن كه مدت اجاره تمام شود، ملك را به مستأجر بفروشد اجاره به هم نمىخورد و مستأجر بايد مال الاجاره را به فروشنده بدهد، و هم چنين است اگر آن را به ديگرى بفروشد، و اگر شخص ديگرى كه ملك را خريده از اين كه ملك در اجاره است بى خبر بوده، مىتواند آن بيع را به هم بزند، و اگر مستأجر در بين مدت، اجاره را فسخ كند منفعت مال، در بقيه مدت اجاره از آن فروشنده است نه خريدار.
(1754) اگر قبل از شروع مدت اجاره، ملك بطورى خراب شود كه هيچ قابل استفاده نباشد، يا قابل استفاده اى كه شرط كرده اند نباشد، اجاره باطل مىشود، و پولى كه مستأجر به صاحب ملك داده به او بر مىگردد، بلكه اگر بطورى باشد كه فقط بتواند استفاده مختصرى از آن ببرد، مىتواند اجاره را به هم بزند.
(1755) اگر ملكى را اجاره كند و بعد از گذشتن مقدارى از مدت اجاره، بطورى خراب شود كه هيچ قابل استفاده نباشد، يا قابل استفاده اى كه شرط كرده اند نباشد، اجاره مدتى كه باقى مانده باطل مىشود، و اگر استفاده مختصرى هم بتواند از آن ببرد، مىتواند اجاره مدت باقيمانده را به هم بزند.
(1756) اگر خانه اى را كه مثلا دو اطاق دارد اجاره دهد و يك اطاق آن خراب شود، چنانچه فورا آن را بسازد و هيچ مقدار از استفاده آن از بين نرود، اجاره باطل نمىشود و مستأجر هم نمىتواند اجاره را به هم بزند، ولى اگر ساختن آن به قدرى طول بكشد كه مقدارى از استفاده مستأجر از بين برود، اجاره به آن مقدار باطل مىشود و مستأجر مىتواند اجاره مدت باقيمانده را به هم بزند.
(1757) اگر موجر يا مستأجر بميرد، بنابر اظهر اجاره باطل نمىشود، ولى اگر خانه، ملك مؤجر نباشد، مثلا ديگرى وصيت كرده كه تا او زنده است منفعت خانه