نصاب دوم: 21 مثقال است، يعنى اگر 21 مثقال به 105 مثقال اضافه شود، بايد زكات تمام 126 مثقال را بطورى كه گفته شد - بدهد، و اگر كمتر از 21 مثقال اضافه شود، فقط بايد زكات 105 مثقال آن را بدهد و زيادى آن زكات ندارد، و هم چنين است هر چه بالا رود، يعنى اگر 21 مثقال اضافه شود بايد زكات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر اضافه شود مقدارى كه اضافه شده زكات ندارد. بنابر اين اگر انسان چهل يك هر چه طلا و نقره دارد بدهد، زكاتى را كه بر او واجب بوده داده و گاهى هم بيشتر از مقدار واجب داده است، مثلا كسى كه 110 مثقال نقره دارد، اگر چهل يك آن را بدهد، زكات 105 مثقال آن را كه واجب بوده داده و مقدارى هم براى 5 مثقال آن داده كه واجب نبوده است.
(1506) زكات طلا و نقره در صورتى واجب مىشود كه آن را سكه زده باشند و معامله با آن رايج باشد، و اگر چه سكه آن نيز از بين رفته باشد، بايد زكات آن را بدهند.
(1507) طلا و نقره سكه دارى كه زنها براى زينت به كار مىبرند، اگر معامله با آن رايج باشد، زكات دارد ولى اگر طورى شود كه معامله با آن به عنوان مسكوك رايج نباشد زكات ندارد.
(1508) همان طور كه سابقا گفته شد زكات طلا و نقره در صورتى واجب مىشود كه انسان يازده ماه مالك مقدار نصاب باشد و اگر در بين يازده ماه، طلا و نقره او از نصاب اول كمتر شود، زكات بر او واجب نيست.
(1509) اگر در بين يازده ماه، طلا و نقره اى را كه دارد با طلا يا نقره يا چيز ديگر عوض نمايد يا آنها را آب كند، بنابر اظهر زكات بر او واجب نيست، ولى مكروه است كه براى فرار از دادن زكات اين كارها را بكند.
(1510) اگر طلا و نقره اى را كه دارد خوب و بد داشته باشد، مىتواند زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آن بدهد، ولى بهتر است زكات همه آنها را از طلا و نقره خوب بدهد، اگر چه بنا بر اظهر جايز است زكات همه را از جنس بد بدهد.
(1511) طلا و نقره اى كه بيشتر از اندازه معمول ناخالصى دارد، اگر خالص آن به اندازه نصاب - كه مقدار آن گفته شد - برسد، انسان بايد زكات آن را بدهد، و چنانچه