بچه دار در ارث بردن از زمين، خوب است.
(2249) اگر زن غير از شوهر و ارثى ندارد، بنابر اقوى همه مال به شوهر مىرسد، ولى اگر شوهر غير از زن وارث ندارد زن سهم خود را كه چهار يك (يك چهارم) است مىبرد و بقيه بنابر اقرب، از آن امام عليه السلام است.
(2250) اگر براى پرداخت سهم زن بخواهند بنا و درخت و مانند آن را قيمت نمايند بايد اجزاى آن را قيمت كنند، ولى احتياط مستحب در اين است كه ببينند اگر آنها بدون اجاره در زمين بمانند تا از بين بروند چقدر ارزش دارند، وان را براى پرداخت مبنا قرار دهند.
(2251) اگر ميت بيش از يك زن داشته باشد، چنانچه اولاد نداشته باشد چهار يك (يك چهارم) مال، و اگر اولاد داشته باشد هشت يك (يك هشتم) مال به شرحى كه گفته شد، به طور مساوى بين زنهاى دائمى او تقسيم مىشود، اگر چه شوهر با هيچ يك از آنان يا بعض آنان نزديكى نكرده باشد.
(2252) اگر مردى در حال مرض با زنى ازدواج دائم نمايد و در آن مرض بميرد و نزديكى هم نكرده باشد، زن از آن مرد ارث نمىبرد و حق مهر هم ندارد، و اگر نزديكى كرده باشد و يا از آن مرض خوب شده و به غير آن مرض از دنيا رفته باشد آن زن هم از او ارث مىبرد و هم حق مهر دارد، و اگر زنى كه شوهرش با او نزديكى نكرده در زمان مريضى شوهر از دنيا رفت شوهر از آن زن ارث نمىبرد و حق مهر هم براى زن نيست بنابر اظهر، اگر چه احتياط مستحب در صلح است.
(2253) اگر زن را به ترتيبى كه در احكام طلاق گفته شد طلاق رجعى بدهد وان زن قبل از اتمام عده بميرد، شوهر از او ارث مىبرد، و نيز اگر شوهر قبل از اتمام عده زن بميرد، زن از او ارث مىبرد، ولى اگر بعد از اتمام عده رجعى يا در عده طلاق بائن يكى از آنان بميرد، ديگرى از او ارث نمىبرد.
(2254) اگر شوهر در حال مرض عيالش را طلاق دهد، اگر چه طلاق بائن باشد، و قبل از گذشتن دوازده ماه هلالى بميرد، زن با دو شرط از او ارث مىبرد: اول آن كه در اين مدت شوهر ديگر نكرده باشد. دوم آن كه شوهر در ادامه همان مرضى كه در آن مرض زن را طلاق داده، به واسطه آن مرض يا به جهت ديگرى بميرد، پس اگر از