طلاقش بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، اشكال ندارد.
3 - مرد به واسطه غايب بودن، نتواند يا برايش مشكل باشد كه پاك بودن زن را بفهمد، ولى احتياط مستحب در اين است كه در اين صورت يك ماه صبر كند و بعد طلاق بدهد.
(1994) اگر با اعتقاد به اين كه زن از خون حيض پاك است طلاقش دهد، بعد معلوم شود كه موقع طلاق در حال حيض بوده، طلاق او باطل است و اگر با اعتقاد به اين كه در حال حيض است طلاقش دهد، بعد معلوم شود پاك بوده، طلاق او صحيح است.
(1995) كسى كه مىداند زنش در حال حيض يا نفاس است، اگر غايب شود، مثلا مسافرت كند و بخواهد او را طلاق دهد، بايد تا مدتى كه معمولا زنها از حيض يا نفاس پاك مىشوند، صبر كند تا يقين كند كه او پاك شده است.
(1996) مردى كه غايب است اگر بخواهد زن خود را طلاق دهد چنانچه بتواند اطلاع پيدا كند كه زن او در حال حيض يا نفاس است يا نه، بايد تحقيق كند، ولى اگر اطلاع او از روى عادت حيض زن، يا نشانه هاى ديگرى باشد كه در شرع معين شده، بايد تا مدتى كه معمولا زن ها از حيض يا نفاس پاك مىشوند صبر كند.
(1997) اگر با عيالش، كه از خون حيض و نفاس پاك است، نزديكى كند و بخواهد طلاقش دهد، بايد صبر كند تا دوباره حيض ببيند و پاك شود. ولى زنى را كه نه سالش تمام نشده، يا آبستن است، اگر بعد از نزديكى طلاق دهند، اشكال ندارد، و هم چنين است اگر يائسه باشد.
(1998) هر گاه با زنى كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و در همان پاكى طلاقش دهد، اگر بعدا معلوم شود كه موقع طلاق آبستن بوده، بنابر اظهر طلاق صحيح است.
(1999) اگر با زنى كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و مسافرت نمايد، چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد، بايد به قدرى كه زن معمولا بعد از آن پاكى، خون مىبيند و دوباره پاك مىشود صبر كند.
(2000) اگر مرد بخواهد زن خود را كه به دليل بيمارى، حيض نمىبيند طلاق