است، چه در آنجا به دنيا آمده و وطن پدر و مادرش بأشد يا خودش آنجا را براى زندگى اختيار كرده بأشد.
(مسأله 1326) اگر قصد دارد در محلى كه وطن اصليش نيست مدتى بماند، و بعد بجاى ديگر رود، آنجا وطن أو حساب نمىشود.
(مسأله 1327) جائى را كه انسان محل زندگى خود قرار داده و مثل كسى كه آنجا وطن أو است در آنجا زندگى مىكند مانند أكثر طلابي كه در حوزههاى علميه ساكن مىباشند كه اگر مسافرتى براى آنها پيش آيد، دوباره به همانجا بر مىگردند، اگر چه قصد نداشته باشند كه هميشه در آنجا بمانند، در حكم وطن آنان حساب مىشود.
(مسأله 1328) كسى كه در دو محل زندگى مىكند، مثلا شش ماه در شهري و شش ماه در شهر ديگر مىماند، هر دو محل وطن أو است، و نيز اگر بيشتر از دو محل را براى زندگى خود اختيار كرده بأشد، همه آنها وطن أو حساب مىشود.
(مسأله 1329) كسى كه در محلى مالك منزل مسكونى است اگر شش ماه متصل با قصد در آنجا بماند آن محل حكم وطن أو را دارد.
(مسأله 1330) اگر به جائى برسد كه وطن أو بوده و از آنجا صرف نظر كرده چنانچه قصد توطن در جاى ديگر را ندارد بايد نماز را تمام بخواند، و اگر قصد توطن در جاى ديگر را دارد بنابر احتياط واجب هم شكسته و هم تمام بخواند.
(مسأله 1331) مسافري كه قصد دارد، ده روز پشت سر هم در محلى بماند يا مىداند كه بدون اختيار ده روز در محلى مىماند، در آن محل بايد نماز را تمام بخواند.
(مسأله 1332) مسافري كه مىخواهد ده روز در محلى بماند، لازم نيست قصد ماندن شب أول يا شب يازدهم را داشته بأشد، و همين كه قصد كند كه از طلوع آفتاب روز أول تا غروب روز دهم بماند، بايد نماز را تمام بخواند. و هم چنين است اگر مثلا قصدش أين بأشد كه از ظهر روز أول تا ظهر روز يازدهم بماند.
(مسأله 1333) مسافري كه مىخواهد ده روز در محلى بماند، در صورتي بايد نماز را تمام بخواند كه بخواهد تمام ده روز را در يك جا بماند، پس اگر بخواهد مثلا ده