(چهارم) عده طلاق يا عده وفات شوهر دوم تمام شود.
" پنجم " بنابر احتياط واجب شوهر دوم بالغ بأشد.
طلاق خلع (مسأله 2544) طلاق زنى را كه به شوهرش مايل نيست و مهر يا مال ديگر خود را به أو مىبخشد كه طلاقش دهد طلاق خلع گويند.
(مسأله 2545) اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند چنانچه اسم زن مثلا فاطمة بأشد پس از بذل مىگويد " زوجتي فاطمة خالعتها على ما بذلت " و بنابر احتياط مستحب نيز بگويد " هي طالق " يعنى زنم فاطمة را در مقابل چيزى كه بذل نموده طلاق خلع دادم، أو رها است. و در صورتي كه زن معين بأشد بردن نامش در اينجا و در طلاق مبارات نيز لازم نيست.
(مسأله 2546) اگر زنى كسى را وكيل كند كه مهر أو را به شوهرش ببخشد و شوهر همان كس را وكيل كند كه زن را طلاق دهد چنانچه مثلا اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمة بأشد وكيل صيغه طلاق را أين طور مىخواند " عن موكلتى فاطمة بذلت مهرها لموكلى محمد ليخلعها عليه " پس از آن بدون فاصله مىگويد " زوجة موكلى خالعتها على ما بذلت هي طالق " و اگر زنى كسى را وكيل كند كه غير از مهر چيز ديگرى را به شوهر أو ببخشد كه أو را طلاق دهد وكيل بايد بجاى كلمه " مهرها " آن چيز را بگويد، مثلا اگر صد تومان داده بايد بگويد " بذلت مأة تومان ".
طلاق مبارات (مسأله 2547) اگر زن و شوهر يكديگر را نخواهند و زن مالى به مرد بدهد كه أو را طلاق دهد آن طلاق را مبارات گويند.
(مسأله 2548) اگر شوهر بخواهد صيغه مبارات را بخواند چنانچه مثلا اسم زن