11 - غائب شدن مسلمان (مسأله 224) اگر بدن يا لباس مسلمان يا چيز ديگرى كه مانند ظرف و فرش در اختيار أو است، نجس شود، و آن مسلمان مدتى كه براى تطهير آن چيز كفايت مىكند غايب شود و مجددا باز گردد، بدن يا لباس أو با رعايت شرائط آتيه براى ديگران محكوم به طهارت است اگر چه علم به تطهير آن نداشته باشند.
(أول) آن كه آن مسلمان چيزى را كه بدن يا لباسش را نجس كرده نجس بداند.
پس اگر مثلا لباسش با رطوبت به بدن كافر ملاقاة كرده و آن را نجس نداند بعد از غائب شدن أو نمىشود آن لباس را پاك دانست.
(دوم) آن كه بداند بدن يا لباسش به چيز نجس رسيده است.
(سوم) آن كه انسان ببيند آن چيز را در كارى كه شرط آن پاكى است استعمال مىكند، مثلا ببيند با آن لباس نماز مىخواند.
(چهارم) آن كه احتمال برود كه آن مسلمان بداند شرط كارى را كه با آن چيز انجام مىدهد پاكى است، پس اگر مثلا نداند كه بايد لباس نماز گزار پاك بأشد، و با لباسى كه نجس شده نماز بخواند، نمىشود آن لباس را پاك دانست.
(پنجم) آن كه انسان احتمال دهد آن مسلمان چيزى را كه نجس شده آب كشيده است، پس اگر يقين داشته بأشد كه آب نكشيده، نبايد آن چيز را پاك بداند.
و نيز اگر نجس و پاك در نظر آن مسلمان فرق نداشته بأشد، پاك دانستن آن چيز محل اشكال است.
(ششم) آن كه آن مسلمان بالغ، يا مميز طهارت و نجاست بأشد.
(مسأله 225) اگر انسان يقين كند كه چيزى كه نجس بوده پاك شده است يا دو عادل به پاك شدن آن خبر دهند آن چيز پاك است، و هم چنين است، اگر كسى كه چيز نجس در اختيار أو است بگويد آن چيز پاك شده در صورتي كه از گفته أو اطمينان پيدا شود، يا مسلمانى چيز نجس را آب كشيده بأشد، اگر چه معلوم نباشد درست آب كشيده يا نه و خبر دادن يك نفر عادل يا شخص موثق به پاكى آن نيز كفايت مىكند در