انسان برسد واجب نيست خمس آن را بدهد، و هم چنين است اگر از كسى كه به دادن خمس عقيدة دارد و لكن به جهت نافرمانى خداوند متعال خمس مالش را نمىدهد مالى بدست آنان برسد.
(مسأله 1762) تاجر و كاسب و صنعتگر و مانند اينها از وقتى كه منفعت مىبرند يك سال كه بگذرد بايد خمس آنچه را كه از خرج سالشان زياد مىآيد بدهند.
(مسأله 1763) انسان مىتواند در بين سال هر وقت منفعتى به دستش آمد خمس آن را بدهد. و جائز است دادن خمس را تا آخر سال تأخير بيندازد. و اگر براى دادن خمس سال شمسي قرار دهد مانعى ندارد.
(مسأله 1764) كسى كه مانند تاجر و كاسب براى پرداخت خمس سال قرار داده، اگر منفعتى بدست آورد و در بين سال بميرد بايد مخارج تا موقع مرگش را از آن منفعت كسر كنند و خمس باقيمانده را بدهند.
(مسأله 1765) اگر قيمت جنسى كه براى تجارت خريده بالا رود و آن را نفروشد و در بين سال قيمتش پائين آيد، خمس مقداري كه بالا رفته بر أو واجب نيست.
(مسأله 1766) اگر قيمت جنسى كه براى تجارت خريده بالا برود و به اميد أين كه قيمت آن بالاتر برود تا بعد از تمام شدن سال آن را نفروشد و قيمتش پائين بيايد خمس مقداري كه بالا رفته بر أو واجب است.
(مسأله 1767) اگر غير مال التجارة مالى داشته بأشد كه خمسش را داده، يا خمس ندارد، آن چنانچه قيمت بالا برود و سال بر آن بگذرد خمس مقداري را كه بر قيمتش اضافه شده تا زمانيكه به فروش نرسيده خمس ندارد اگر مثلا درختى را كه خريده ميوه بياورد يا گوسفند چاق شود در صورتي كه مقصود أو از نگهدارى آنها أين بوده كه منفعتى از آن ببرد بايد خمس آنچه زياد شده بدهد. بلكه اگر مقصودش منفعت بردن هم نبوده بايد خمس آن را بدهد.
(مسأله 1768) اگر باغى احداث كند براى آن كه بعد از بالا رفتن قيمتش بفروشد، بايد خمس ميوه و نمو درختها و زيادى قيمت باغ را بدهد. و اگر قصدش أين بأشد كه