مى كرده واز كمال جمال او، زنان بدو شيفته بوده اند وهر زن كه آن حضرت مى خواسته وطلاق مى گفته ديگر رجعت نمى نموده وزنان را صداقها ومتعه هاى وافى مى داده تا به رضا وطيب خاطر از او مفارقت كنند، ودر اخبار آمده كه نوبتى زنى را طلاق داده وده هزار درهم يا زيادت متعه او داده چون مال آن متعه را پيش آن زن برده اند گفته: متاع قليل عن حبيب مفارق. يعنى متاعى اندك از دوستى كه مفارقه كرده. اين سخن را بدان حضرت رسانيده اند فرمود: اگر من زنى را رجعت كردمى اين را رجعت مى كردم.
الفاتح لأبواب النائح على البائس والعاني.
آن حضرت گشاينده درهاى بخششهاست بر درويش واسير. واين اشارت است به كرم وعطاى آن حضرت. روايت كرده اند كه آن حضرت عطاى بسيار مى فرمود: و از مشهوران كريمان بني هاشم آن حضرت است. وحكايات آن حضرت بسيار است.
التارك شوكة الخلافة تبرما من المتاع الفاني.
آن حضرت ترك كننده است شوكت خلافت را از جهت سير بر آمدن از متاع فانى دنيا. واين اشارت بدانكه آن حضرت به اختيار ترك خلافت كرد. چنانچه روايت كرده اند كه چون اهل كوفه با آن حضرت بيعت كرده اند ولشكرهاى بسيار از شيعه [با] آن حضرت بيعت كرده اند وشيعه آن حضرت وامراى عرب نزد آن حضرت جمع شدند، عزم قتال شام فرمود با چهل هزار مرد آراسته از كوفه بيرون رفت ودر مقدمه لشكر قيس بن سعد بن عبادة را با دوازده هزار سوار روانه گردانيد و ايشان به جزيره وموصل آمدند وآن حضرت با برادران ولشكر به مداين آمدند و مدتي در قصر مداين ساكن شد واعتماد بر وفاى كوفيان نداشت زيراكه مى دانست كه در باطن با آن حضرت راست نيستند ومكاتيب با اهل شام مى نويسند، ونيز انديشه فرمود كه مستولى شام، ترك ملك نمى كند واهل شام با او موافقند، ديگر خون مسلمانان ريخته مى شود، پس كتابت به معاويه نوشت وبا او صلح كرد.