تو در امر عيسى، از پس آنكه آمد تو را علم، بدانكه عيسى بنده خداى تعالى و رسول اوست، پس بگو با آن كسان كه بياييد تا فكرى كنيم، ودر اين امر نظرى كنيم بدان وجه كه بخوانيم فرزندان ما را وفرزندان شما را وزنان ما را وزنان شما را و نفسهاى ما را ونفسهاى شما را. يعنى ما همه دوستان وعزيزان خود را جمع كنيم تا اگر عذاب آيد مارا همه فراگيرد ومستأصل شويم. پس از آن، تضرع ومبالغه در دعا كنيد. وبعضى گويند يعنى لعنت بر كسى كنيم كه بر باطل باشد وآن است كه مى فرمايد: پس بگردانيم دورى ولعنت وراندن خداى تعالى را بر دروغ گويان يعنى جمع شويم وبگوييم هر كه دروغ گو باشد لعنت خداى بر او.
وروايت كرده اند كه اين آيه فرو آمد حضرت پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم نصاراى نجران را طلب فرمود وآيت بر ايشان خواند. گفتند ما را مهلت ده تا فكرى بكنيم، چون در خلوت به يكديگر رسيدند با عاقب كه صاحب مشورت ايشان بود گفتند چه مصلحت مى بينى در باب مباهله؟ او گفت: والله اى نصارى! شما مى دانيد كه محمد نبى مرسل است، والله كه هيچ قومى يا پيغمبرى ملاعنه نكردند كه بزرگ ايشان بزيست وكوچك ايشان بزرگ شد واگر شما با او مباهله مى كنيد تمامى هلاك مى شويد، اگر البته ترك دين خود نمى توانيد كرد با اين مرد صلح كنيد وبازگرديد به بلاد خود. روز ديگر نزد آن حضرت آمدند وآن حضرت به محل وعده آمده بود و حسين بن علي را در بر گرفته ودست حسن بن علي در دست داشت وپس سر او فاطمه مى رفت وامير المؤمنين علي عليه السلام از پس ايشان، وبا ايشان فرمود:
هرگاه كه دعا كنم شما آمين بگوييد.
چون نصارى اين حال را بديدند دانشمند وعابد ايشان گفت: اى جماعت نصارى! من روى چند مى بينم كه اگر از خدا در خواهند كه كوه را از جاى خود بگرداند او كوه را از جهت دعاى ايشان از جاى بگرداند، ما مصلحت كار خود در آن ديديم كه مباهله نكنيم والا تمامى هلاك شويم ويك نصرانى در روى زمين نماند تا