باز از آن غنچه خونين كفن * رسته گلى تازه ترا چون سمن گلشن دين يافته زين، زيب وزين * گلبن توحيد على حسين گلشن گردون ورياش بهشت * در بر آن روضه نمايند زشت سر زده زان باز نهال عجب * داده ثمره هاي علوم وادب شد صدف گوهر عالى فرش * ساحت شهرى كه على شد درش علم كه در روى زمين وافرست * از دم عيسى نفس باقر است باز شكفته گلى از باغ او * داده جلا ديده ما زاغ او بست دهان دگران راز گفت * غنچه شدند آن همه واو شكفت صادق صديق به صدق وصفا * ناظر ومنظور به صدق وصفا باز آن گلبن عالى تبار * وه چه رطب بود كه آمد ببار كام ولايت شده شيرين ازو * يافته تمكين عجب دين ازو آنكه ببرد از دل اغيار بيم * كاظم غيض است به خلق كريم باز دميد از چمن او گلي * كامده روح قدسيش بلبلى خاك خراسان شده زو مشك بو * خلق به آن بو شده در جستجو دم جه زنم از صفت بى حدش * داده پيمبر خبر از مرقدش خلق محمد كرم مرتضى * هر دو عيان ساخت على الرضا باز از آن طينت عنبر سرشت * جلوه گرى كرد گلى از بهشت برد به تقوى گرو از ما بقى * شهرت از آن يافت به عالم تقى سر زده زآن باغ على منظرى * در صف شيران جهان صفدرى زنگ زداى دل هر متقى * كنيت او كشت از آن رو نقى او به تفاوت شده آئينه اى تا * فكند عكس به گنجينه اى زاده از آن زبده پيغمبرى * محسن احسن، حسن عسكرى بحر سخا، كان وفا وكرم * سايه ده طوبى باغ ارم
(٢٠٦)