جاهليت شمرده مى شد و گاهى بر سر تعيين اسامى به نزاع و مشاجره و گفتگوهاى بى ثمر و بى اثر نيز كشانده مى شدند نه تنها فايده اى در بر نداشت، بلكه اغلب موجب تضييع وقت و ايجاد آشوب و فتنه بين مردم و اتلاف نيرو و وقت بود. و پيامبر عاليقدر اسلام بر معيارهاى اصيل و ارزشهاى والاى علم، تقوى، فضيلت مى انديشيد نه بر نسب و قبيله و تفاخرجاهلى.
قصى جد چهارم پيامبر اسلام است. مادر او فاطمه با كلاب ازدواج كرد و دو فرزند به نام زهره و قصى آورد. هنوز دومى در گهواره بود كه شوهرش كلاب درگذشت وى مجددا با مردى به نام " ربيعه " ازدواج كرد و همراه شوهر و فرزندان خود به شام رفت چون از سرزمين پدرانش گذشت قصى (دور شده) ناميدند. (1) قصى از حمايتهاى ناپدرى خود بهرهمند بود تا آنكه ميان قصى و قبيله ناپدرى اش اختلاف پديد آمد مردى از بنى عبده به او گفت كه به قوم خويش ملحق شو تو از ما نيستى گفت مگر من از كدام قبيله ام؟
گفت: از مادرت بپرس. قصى از مادرش سوال كرد؟ و او گفت تو هم خود و هم پدرت از حيث نسب از او بزرگوارترى، تو فرزند " كلاب بن مره " هستى قوم و اجداد تو از نزديكان كعبه و از خدمتگزاران حرم بودند قصى تا رسيدن ماه حرام صبر كرد و آنگاه با حاجيان " قضاعه " به مكه آمد.
او پس از ورود به مكه و اقامه در آن در اثر لياقت و استعداد و شايستگى كه در كارها از خود نشان مى داد برترى وتفوق خود را بر مكيان و بر قبيلهء قريش ثابت نمود، و زمانى نگذشت كه مناصب عاليه قبيله اى مانند: حكومت مكه و كليددارى كعبه را، حيازت نمود سپس علاوه بر منصب كليددارى رفادت (2)، سقايت (3)، ندوه (4)، لواء (5) را نيز به دست آورد، و = + * * * + =