فرمانرواى آن سامان گرديد، وى در دوران حيات خود، آثار فراوانى از خود به يادگار گذاشت، نخست مردم را براى ساختن خانه در كنار كعبه تشويق نمود و ديگر آنكه براى اعراب، مركز مشورت و رأى گيرى به نام " دار الندوه " ترتيب داد تا بزرگان و رؤساى عرب، در اين مركز عمومى دور هم گرد آمده و معضلات خود را در ميان بگذارند و مشكلات خود را با رأى و شور هم حل و فصل نمايند. سرانجام آفتاب عمر او در قرن پنجم ميلادى، غروب كرد و پسران نامدارى به اسامى عبد الدار وعبد مناف از خود به خلف و يادگار گذاشت كه منشأ خدمات بيشترى گرديدند.
عبد مناف مادرش حبى دختر جليل خزاعى است. او كه جد سوم پيامبر اسلام شمرده مى شود با لقب " قمر البطحاء " (ماه سرزمين بطحاء) ناميده مى شود، آنچنان كه عبد الله قمر حرم و عباس قمر بنى هاشم ناميده مى شود. وى از برادرش عبد الدار كوچكتر بود ولى در نظر مردم از موقعيت خاصى برخوردار بود. شعار او پرهيزگارى، دعوت به تقوى و خداشناسى و خوشرفتارى با مردم و انجام صلهء رحم بود و با اين موقعيت هرگز در مقام رقابت براى اشغال مناصب عالى با برادرش عبد الدار نيامد چون تصدى مناصب به حسب وصيت پدر با برادر بزرگش عبد الدار بود.
هاشم مادرش " عاتكه " دختر " مره " بود. او جد دوم پيامبر اسلام ولقبش " علا " بود كه با عبد شمس " توأم ودوقلو " به دنيا آمده بود و دو برادر وى عبارتند از: " مطلب " و " نوفل "، هاشم متصدى رفادت وسقايت حجاج بود و در اين راه، نهايت فداكارى و اخلاص را نشان مى داد.
خصوصيات اخلاقى او يكى از خصوصيات اخلاقى هاشم اين بود كه هر موقع، ماه ذيحجه رؤيت مى شد بامدادان به سوى كعبه مى آمد و به ديوار كعبه تكيه داده و خطبهاى به شرح زير مىخواند.
" اى گروه قريش! شما همسايگان خانهء خدا، و مردم سرزمين خانه خدا هستيد، خدا