رهگذر بيم آن داشت كه مسير آنها را به قريش گزارش دهند. به همين جهت شبها راه مى رفتند و روزها استراحت مى كردند. گويا شتر سوارى پيامبر و همراهانش را از دور ديده، فورا خود را به انجمن قريش رسانيده و مسير رسول اكرم را گزارش داده بود. " سراقة بن مالك " براى اين كه خود تنها موفق به اخذ جائزه گردد، ديگران را از تعقيب، منصرف كرد و گفت: " آنان كسان ديگرى بودند. سپس به خانه آمد و مسلحانه سوار بر اسب تند خود گرديد و با سرعت هر چه تمامتر، خود را به نقطه اى كه پيامبر و همسفران وى در آنجا به استراحت بار انداخته بودند رسانيد. ابن اثير مى گويد: مشاهدهء اين منظره، همسفر پيامبر را سخت اندوهگين ساخت و رسول خدا بار ديگر او را با جملهء " لاتحزن ان الله معنا " (هرگز محزون نباش خداوند با ماست) دلدارى داد. سراقه، مغرور نيروى بازو و سلاح برندهء خود بود و كوچكترين مانعى براى ريختن خون رسول خدا (صلى الله عليه وآله) براى دريافت بزرگترين جايزهء قريش را، نداشت. در اين هنگام پيامبر با دلى لبريز از ايمان و اطمينان، در حق خود دعا كرد و عرض نمود، خدايا ما را از شر اين مرد نجات ده. چيزى نگذشت كه اسب سراقه رم كرد و او را سخت بر زمين كوبيد. سراقه يقين كرد كه دست غيبى در كار است و اين پيشامد در اثر سوء قصدى است كه او به جان محمد (صلى الله عليه وآله) دارد و دست از تعقيب آنان كشيد. (1) ورود به دهكدهء قبا قبا در دو فرسخى مدينه مركز قبيلهء " بنى عمرو بن عوف " بود. رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) و همراهان روز دوشنبه 12 ماه ربيع به آنجا رسيدند و در منزل بزرگ قبيله " كلثوم بن هدم " فرود آمدند و گروهى از مهاجرين و انصار به حضورش شتافتند.
پيامبر اكرم تا آخر هفته در آنجا اقامت گزيدند. نخستين دستورى كه داد آن بود كه بتها درهم شكسته شود و شالودهء مسجدى براى قبيلهء بنى عوف ريخته گردد و اين نخستين مسجدى است كه در اسلام بنا شده است. نخستين سنگ قبله را، پيامبر خود