اين كلمه گروهى از قبايل مختلف قريش به حضور وى شتافتند.
سپس رو به جمعيت كرد و گفت:
هان! اى مردم، اگر من به شما گزارش دهم كه پشت اين كوه دشمنان شما موضع گرفته اند و قصد جان و مال شما را دارند آيا مرا تصديق خواهيد كرد؟ همگان گفتند ما در طول زندگى از شما دروغى نشنيده ايم.
سپس گفت: اى گروه قريش خود را از آتش نجات دهيد من براى شما در پيشگاه خدا نمى توانم كارى انجام دهم من شما را از عذاب دردناك بر حذر مى دارم. سپس افزود:
موقعيت من همان موقعيت ديدهبانى است كه دشمن را از نقطه ى دور مى بيند و فورا براى نجات قوم خود به سوى آنان مىشتابد. و با شعار مخصوص " يا صباحاه " آنان را از اين پيشامد با خبر مى سازد ". (1) واكنش در برابر دعوت قريش ابوطالب را گفتند: برادرزاده ات خدايان ما را به زشتى نام مى برد ما را به گمراهى نسبت مى دهد، بگو از اين دعوت باز ايستد تا مال خود را در اختيار او بگذاريم، محمد در پاسخ گفت: خدا مرا برانگيخته است كه مال دنيا نيندوزم و مردم را به دنيا دوستى نخوانم بلكه مرا برانگيخته است تا دعوت او را به مردم برسانم و خلق را به دو خوانم... " پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) در برابر فشار آنان بر ابوطالب كه او را از اين دعوت باز دارد، فرمود: " عمو اگر خورشيد را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند من هرگز دست از دعوت خود بر نخواهم داشت ". (2) قريش چون ديدند محمد را نمى توان با پول خريد به فكر افتادند كه ابوطالب را از حمايت او باز دارند و به او پيشنهاد كردند او را در اختيار آنان بگذارد و در عوض " عمار بن وليد بن مغيره " را كه جوانى تناور و خردمند بود به او بدهند تا محمد را به جاى او به