پذيرفته باشد، مورد رضاى اسلام و پيامبر عاليقدر آن مى باشد.
اما علت ناميده شدن اين پيمان به نام الفضول آنست كه مردمانى از قبيله " جرهم " و " قطورا " كه نامهايشان همه از ماده فضل مشتق بوده است، تشكيل مى يافت. از آن رو پيمان " فضلها " يا " فضول " ناميده گرديد.
سفر دوم به شام خديجه دختر خويلد كه بانوى تجارت پيشه و پرتلاش و شرافتمندى بود مردان را براى بازرگانى اجير مى كرد و سرمايه اى از مال خود را براى تجارت با حقوق مناسب در اختيار آنان قرار مى داد و چون از راستگويى و امانت و مكارم اخلاقى محمد (صلى الله عليه وآله) باخبر شد شخصى را نزد وى فرستاد و به او پيشنهاد كرد كه اگر با سرمايه ى او همراه غلام وى " ميسره " براى تجارت رهسپار شام گردد بيش از آنچه به ديگران مى پردازد به وى خواهد پرداخت. (1) محمد پذيرفت و با غلامش رهسپار شام گرديد. در مسير شام چون به " بصرى " رسيد نسطور راهب وى را ديد به مسيره پيامبرى او بشارت داد و او نيز در اين سفر از او كراماتى مشاهده نمود كه او را خيره و مبهوت ساخت. چون به مكه بازگشت و آنچه را كه از نسطور راهب شنيده بود و خود نيز ديده بود، خديجه را آگاه ساخت. از آن جمله گفت:
امين بر سر موضوعى با تاجرى اختلاف پيدا كرد آن مرد به او گفت به " لات " و " عزى " سوگند بخور تا من سخن تو را بپذيرم امين در پاسخ او چنين گفت: پست ترين و مبغوض ترين موجودات پيش من همان لات و عزى است كه تو آنها را مى پرستى ". (2) انگيزههاى ازدواج با خديجه افراد ماده گرا كه همه چيز را از دريچه ماديگرى مطالعه مى كنند پيش خود چنين تصور مى كنند كه چون خديجه ثروتمند و تجارت پيشه بود براى امور تجارى خود به يك مرد امين بيش از هر عامل ديگرى نيازمند بود. از اين لحاظ با محمد (صلى الله عليه وآله) ازدواج نمود و محمد (صلى الله عليه وآله) نيز از وضع زندگى مرفه او آگاه بود. از اين رو با آنكه توافق سنى با هم نداشتند با هم ازدواج كردند ولى بررسى تاريخ نشان مى دهد كه انگيزه ى خديجه براى ازدواج با