زمان با هم تحقق بخشيده و تضمين نمايد، از اينرو خداوند متعال امر رهبرى را در مرحله آزمايش عملى و روشنگرى تشريعى و رهبرى سياسى و اجتماعى بر عهدهء تعدادى از ائمه و پيشوايان راستين قرار داده است، از آن نظر كه آنان افراد معتقد و مكتبى هستند و در مرحلهء اعتقادى به عالىترين مراتب آن نائل آمده اند، ولى ما هنگامى كه در مرحلهء عمل مى خواهيم نقش مشترك و مسئوليت عمومى ائمه (عليه السلام) را كه با آن ارتباط داشته اند مشخص سازيم عملا مى بينيم كه هر كدام از آنان در آن پست زعامت و رهبرى، به مرحلهء عمل و فعليت نرسيده اند چون حوادث دردناكى، كه بعد از رحلت جانگداز پيشواى عاليقدر اسلام حضرت محمد بن عبد الله (صلى الله عليه وآله) رخ داد، ائمه اطهار را از آن مسئوليت رهبرى و مرحله اجرائى دور ساخت، و مسئوليت تطبيق عملى آنها بر عهدهء افراد ديگرى گذاشته شد، از اينرو از مرحله اجرائى برنامههاى رسالت، انحراف فاحشى پديدار گرديد و اين انحراف و فاصله با گذشت زمان و بعد مسافت، شدت پيدا نمود پس به اين ترتيب، هدف ما از مسئوليت مشترك در تاريخ زندگى پيشوايان راستين، تنها آن جنبهء رهبرى وقيادت عملى نيست، بلكه مقصود از آن موضع گيريهاى همگانى است كه عموم پيشوايان (عليه السلام) در فرو نشاندن حوادث وحل مشكلات اسلامى بر عهده داشتند مشكلاتى كه از هر طرف، پيرامون برنامههاى رسالت، هر روز به وجود مى آمد.
13. نگهبانان مكتب و شريعت:
در اينجا بى مناسبت نيست به يك شايعهء مشهور كه بين مردم جريان دارد اشاره اى كرده باشيم و آن اين است كه اغلب مردم در بارهء پيشوايان عادت يافته اند كه آنان را تنها به عنوان افراد مظلوم و ستمديده معرفى نمايند افرادى كه آنان را از مركز رهبرى، و محور زعامت، دور ساخته اند و امت اسلامى هم به اين ترتيب دچار انواع ظلم و محروميت گرديده اند اينان تصور دارند كه نقش ائمه در زندگى شان، نوعا يك نقش منفى است از آن نظر كه از محور سياست و حكومت دور شده اند و احوال آنان شبيه حال فردى است كه مالك خانه اى باشد و آن خانه را از او به زور و غصب، گرفته باشند و اميد او از امكان استرداد خانه به كلى قطع گرديده باشد... قابل توجه است كه اين نوع تفكر گذشته از آنكه يك تفكر خطا و ناصواب در مورد ائمه (عليه السلام)، به شمار مى آيد خود يك نوع ايجاد خطر از