بدست آورند، و ضمنا اعلام كردند كه هركس از پناهگاه محمد اطلاع صحيحى دهد، صد شتر بعنوان جايزه به او خواهند داد. جوانان قريش دست به كار شدند و بيشتر در قسمتهاى شمالى مكه را كه راه مدينه است، فعاليت مى كردند، در صورتى كه پيامبر براى خنثى كردن نقشهء آنان به سوى جنوب مكه رفته بود و در غار ثور كه نقطهء مقابل دروازهء مدينه است، قرار گرفته بود. قيافه شناس معروف مكه، " ابوكزر " با ردپاى پيامبر آشنا بود.
روى اين اصل، تا نزديكى غار آمد و گفت: " خط مشى محمد تا اين نقطه بوده است، احتمال دارد كه او در غار پنهان شده باشد. " آنگاه كسى را مأمور كرد تا به داخل غار برود.
آن شخص هنگاميكه برابر غار آمد، ديد تارهاى ضخيمى بر دهانهء آن تنيده شده است و كبوتران وحشى در آنجا آشيانه كرده و تخم گذاشته اند. وى بدون اينكه وارد غار گردد، برگشت و گفت: تارهاى دهانهء غار حاكى از اين است كه كسى آنجا نيست.
فعاليت قريش سه شبانه و روز ادامه داشت، و پس از سه روز تلاش بى ثمر، جملگى مأيوس شدند و از فعاليت دست برداشتند.
جانبازى در راه حقيقت نكتهء مهم در اين بخش از تاريخ، همان جانبازى و ايثار على (عليه السلام) ايثارگر راه اسلام و حقيقت است. جانبازى در راه حقيقت از اوصاف مردانى است كه عاشق و دلدادهء آن باشند، كسانى كه از جان و مال و شخصيت مىگذرند و تمام سرمايههاى معنوى و مادى خود را در طريق احياى حقيقت به كار مى گيرند. يقينا اين قبيل اشخاص در صفوف عشاق حقايق قرار دارند و كمال و نورى را كه در هدف گيرى خود مشاهده مى كنند، سبب مى شود كه دست از زندگى موقت بشويند و به زندگانى ابدى بپيوندند و خود، فانى آن هدف متعالى گردند.
آرميدن على (عليه السلام) در بستر پيامبر، در آن شب پر حادثه، نمونهء بارزى از اين عشق به حقيقت است. محركى براى اين عمل پر خطر، جز عشق به بقا و حاكميت اسلام كه متضمن سعادت جامعه است، چيز ديگرى نمى تواند باشد.