به مواسات و كمكم برخاست و خداوند از او به من فرزند عنايت كرد... ". (1) او به تمام معنى همدم و شريك زندگى پيامبر اسلام (عليه السلام) بود، در نشر تعاليم عاليه و گسترش دعوت جهانى او يار و مونس بود و هر وقت كه پيامبر اسلام در خارج از محيط منزل با ناراحتى و شكنجهء روحى و آزار كفار قريش رو به رو مى گشت و با ناراحتى واندوه به منزل بر مى گشت خديجه بود كه آثار اندوه را از چهره اش مى زدود و او را تسلى مى داد و او دائم در بسط و گسترش اسلام كوشا و ساعى بود.
عفيف كندى مى گويد: " در دوران جاهليت به مكه رفتم تا براى خانواده ى خويش از پارچهها و عطرهاى آنجا خريدار كنم، پس نزد عباس بن عبد المطلب كه مردى بازرگان پيشه بود رفتم رو به كعبه نشسته بودم كه خورشيد در آسمان بر آمد و به زوال رسيد ناگاه جوانى آمد و ديده به آسمان دوخت و سپس رو به كعبه ايستاد. اندك زمانى فاصله شد كه پسرى رسيد و دست راست وى ايستاد و طولى نكشيد كه زنى آمد و پشت سر آن دو، به سجده رفت، آنگاه آن پسر و زن نيز سجده كردند، به عباس گفتم امرى است عظيم!
عباس گفت: " آرى امرى عظيم است، اين جوان را مى شناسى؟ گفتم: نه. گفت: اين محمد بن عبد الله برادرزادهء من است، اين زن را مى شناسى؟ گفتم نه، گفت: اين هم خديجه دختر خويلد همسر اوست، اكنون اين برادرزاده ام مى گويد كه پروردگار آسمان و زمين او را به دينى كه او خود بر آنست مأمور ساخته است به خدا قسم در روى زمين جز اين سه نفر، احدى بر اين دين نيست ". (2) دعوت پنهانى پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) تا سه سال به طور پنهانى، مردم را به يگانگى و پرستش خداى يكتا و اقرار به پيامبرى خويش دعوت مى كرد و هر گاه بر گروهى از قريش مى گذشت