پروردگار مرا فرستاده است تا خويشاوندان نزديك خود را دعوت به اسلام كنم. اكنون تو طعامى آماده كن و فرزندان عبد المطلب را بخوان تا امر خدا را به آنان ابلاغ كنم من چنين كردم تعداد آنان كه در اين دعوت فراهم آمدند چهل تن بود يا يكى كم وبيش. ابوطالب، حمزه و ابولهب نيز در آن جمع بودند چون طعام خوردند و ابولهب ديد كه آن خوراك اندك، همگان را كفايت كرد و چيزى هم باقى نماند، گفت: محمد جادوگر است و در اين مجلس پيامبر نتوانست دعوت خود را ابلاغ كند. روز ديگر آنان را فراخواند و گفت:
فرزندان عبد المطلب! هيچكس از عرب بهتر از آنچه من براى شما آورده ام نياورده است. من براى شما خير دنيا و آخرت را آورده ام، خدا فرموده است شما را به سوى خود بخوانم كدام يك از شما مرا يارى مى كند تا برادر و وصى، و خليفهى من در بين شما باشد سخن او را بشنويد و بپذيريد ". (1) نخستين نماز نخستين نمازى كه بر پيامبر واجب گرديد نماز ظهر بود. جبرئيل فرود آمد و ترتيب وضو گرفتن را به او نشان داد. خود نماز خواند تا به او نشان دهد كه چگونه نماز بخواند.
پس رسول خدا نماز خواند، خديجه، " على " رسول خدا (صلى الله عليه وآله) را ديدند و آنچه را ديده بودند انجام دادند. (2) دعوت عمومى سه سال از آغاز بعثت گذشته بود كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) پس از دعوت خويشاوندان دست به دعوت عمومى زد (البته ما بين دعوت خويشان و دعوت عمومى مقدارى فاصله بوده است) وى مدت سه سال با تماسهاى خصوصى گروهى را به آيين اسلام هدايت كرده بود، ولى اينبار با صداى بلند گفت: يا صباحاه! عرب اين كلمه را به جاى زنگ هشدار به كار مى برد و گزارشهاى مهم يا اخبار وحشت بار را با اين كلمه آغاز مى كردند. پس از شنيدن