خويشاوندان به ستيزه و جنگ برمىخاستيم، روزگارى به اين منوال بوديم تا اينكه فردى از ميان ما كه سابقه ى، درخشانى در پاكى و درستكارى و صداقت داشت، برخاست و با فرمان خدا ما را به توحيد و يكتا پرستى، دعوت نمود و ستايش بتان را نكوهيده شمرد. دستور داد در رد امانت بكوشيم و از ناپاكىها اجتناب ورزيم و با خويشاوندان و همسايگان خوشرفتارى نمائيم و از خونريزى و آميزشهاى نامشروع و شهادت دروغ و نفله كردن اموال يتيمان، و سوق دادن زنان به كارهاى زشت... دور باشيم. به ما دستور داد نماز بخوانيم و روزه بگيريم. زكات ثروت خود را بپردازيم، ما به او ايمان آورده و به ستايش و پرستش خداى يگانه پرداختيم و آنچه را حرام شمرده بود، حرام شمرده و حلالهاى او را حلال دانستيم ولى قريش در برابر ما رفتار ناجوانمردانه اى پيش گرفتند و روز و شب، ما را شكنجه دادند كه ما از آيين خود دست برداريم و بار ديگر سنگها و گلها را بپرستيم. گرد خباثت و زشتيها بگرديم و ما مدتها در برابر آنان مقاومت نموديم تا آنكه تاب و توان ما تمام شد. براى حفظ آيين خود، دست از مال و زندگى شسته به خاك حبشهء شما پناه آورديم. آواز دادگرى زمامدار حبشه به سان آهن ربا ما را به سوى خود كشانيد و اكنون نيز به دادگرى او اعتماد كامل داريم ". (1) بيان شيرين و سخنان نافذ و دلنشين جعفر، به قدرى در جمع موثر افتاد كه زمامدار حبشه در حالى كه اشك در چشمانش حلقه زده بود از او پرسيد: " قدرى از آنچه پيامبر شما از طرف خدا آورده است همراه دارى؟ " جعفر گفت: آرى.
نجاشى گفت: پس براى ما بخوان.
جعفر با ذوق خوب وحسن انتخابى كه داشت آياتى چند از سوره ى مريم را برگزيد (با توجه به اينكه نجاشى مسيحى بود) و نظر اسلام را در مورد پاكدامنى مريم و موقعيت الهى حضرت عيسى (عليه السلام) روشن ساخت، هنوز آيات به پايان نرسيده بود كه صداى گريهء