اين مراقبت و پاسدارى از كيان اسلام، در رو به روئى و مواجهه با مشكلات و رويدادهائى است كه كيان و موجوديت و كرامت دولت اسلامى را در انظار بيگانگان تهديد مى نمود، تجسم و مصداق پيدا مى كند، و گاهى نيز كه زعامتهاى منحرف از حل مشكل عاجز و ناتوان مى ماندند و عجز و ناتوانى آنان به حساب اسلام و مكتب گذاشته مى شد جلوه گر همانند موردى كه نامهء امپراطور روم نسبت به عبد الملك بن مروان بوجود آورده بود و امام زين العابدين (عليه السلام) اين خلاء را پر كردند (1) و اين مشكل را به صورتى كه اعتبار و آبروى دولت اسلامى را در خارج حفظ كند انجام دادند و باز در مورد ديگرى امام محمد باقر (عليه السلام) پاسخ مثبت دادند، مصداق پيدا مى كند كه توانست استقلال نقدينگى كشور اسلام را در برابر تهديد خارجى كفر، حفظ نمايد باز در اين رديف مواردى وجود دارد كه در جاى جاى خود مطرح شده است نقش مثبت و حضور ائمه (عليه السلام) در تمام برخوردهاى اصولى و اساسى كفر و اسلام كه دائما رو به تزايد بود ظهور و تجلى پيدا مى كند هرگاه كه زعامتها و رهبريهاى منحرف، با آنها مواجه و رو به رو مى گشتند آنان با ارادهء محكم و خلل ناپذير خود، با آن مشكلات روبرو مى شدند اين برخوردها و معارضهها هر چند نمودارى جلوه منفى به جاى مثبت است ولى معارضه و برخورد هر چند به صورت و رنگ منفى باشد خود يك عمل مثبت و سازنده بزرگ در حمايت از كيان اسلامى و مراقبت از ارزشها و اعتبارهاى آن به شمار مى رود، چون انحراف زعامتهاى موجود و حاكم، چهرهء اسلام، و رسالت آن را مشوش مىساخت پس به رهبران واقعى امت از خاندان رسالت (صلى الله عليه وآله) ضرورت داشت كه چهرهء اسلام را پاك و منور و پاكيزه تر سازند، و سيماى نورانى آن را نورانى تر نشان دهند، و هميشه به صورت عملى بين رسالت واقعى اسلام، و حكومت موجود تفاوتهايى را نشان دهند به اين ترتيب اسلام را از سطح نظرى بودن، به سلامت از انحراف بيرون آورند هر چند از نظر آثار عملى و اجراء (در اثر حكومتهاى موجود) مشوش
(٢٥)