چشمى عفيف و پرهيزكار به آن مى نگريست ". (1) پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) با جملات كوتاه و پر معنى سخن مى گفت و هنگام سخن گفتن ترشرو نبود و كلمات ناهنجار و خشن به كار نمى برد. آنگاه كه در برابر مخاطب قرار مى گرفت، به رسم جباران به گوشهء چشم نگاه نمى كرد (2).
اجازه نمى داد كسى پيش پايش بايستد و همانند سلاطين به او احترام كند، ولى او نسبت به ديگران احترام مى كرد، البته پرهيزكاران در نزد او احترام بيشترى مى داشتند.
او نظافت را دوست مى داشت او از ميان غذاها علاقمند عسل بود و از غذاهاى بدبو حذر و پرهيز كامل داشت. پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) تنها به خاطر دين غضب مى كرد و نيز همان عامل بود كه خشنودى او را فراهم مى ساخت، هنگامى كه سوار بود اجازه نمى داد كسى با او پياده راه برود چون اين رفتار را نوعى تحقير به شمار مى آورد از اين رو اگر مايل بود با خود سوارش مى كرد و اگر نه در محل معينى وعدهء ملاقات مى گذاشت و خود تنها مى رفت. در مسافرتهاى جمعى، به سهم خود كار مى كرد و هيچ گاه سربار ديگران نبود. در سفرى به عرض رساندند ما خود تمام كارها را انجام مى دهيم، فرمود: دوست ندارم امتيازى بين من وشما باشد، زيرا خداوند دوست ندارد بنده اش را مشخص و ممتاز از ديگران بيند، آنگه برمىخاست و هيزم جمع آورى مى كرد.
او به پيمانهاى خود وفادار بود. صلهء رحم داشت ولى بى جهت از آنان حمايت نمى نمود. به كسى اجازه نمى داد پيش او بر ضد ديگرى سخن بگويد و مى فرمود: دوست دارم با مردم با قلبى سالم معاشرت داشته باشيم. در حياء و شرم حضور بى مانند و پر حوصله با حلم و گذشت بود. انس بن مالك كه خادم آن حضرت بود مى گويد:
" براى افطار و سحرى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) شير فراهم مى كردم، يك شب پيامبر دير بر خانه آمد، من فكر كردم آن حضرت به مهمانى رفته و افطار كرده است. شير را خوردم