مسلمان بالغ بر هزار نفر بود و نيروى مشركين در حدود سه برابر آنان بود (1). بدين ترتيب نيروى اسلام از يك نابرابرى محسوس برخوردار بود. پيغمبر (صلى الله عليه وآله) از سپاهيان خود سان ديد و پرچم جنگ را به دست " مصعب " سپرد و خود فرماندهى كل قوا را در خارج مدينه به عهده گرفت.
" عبد الله بن ابى " رهبر پيشين مردم مدينه كه با بيرون رفتن از شهر مخالف بود، طرفداران خود را كه يك سوم جمعيت را تشكيل مى داد از رفتن با پيغمبر، بازداشت و پيامبر خدا همراه با بقيه به راه خود ادامه داد تا اين كه به كوه احد رسيدند.
پيغمبر سپاهيان خود را در دامنهء كوه احد مستقر نمود و يك گردان از كمانداران را بالاى كوه براى حفاظت از شكاف وسط كوه پياده كرد و اكيدا سفارش نمود كه به هيچ وجه محل پاسدارى خود را رها نكنند هر چند مسلمانان پيروزى بدست آورند يا شكست بخورند چون او كاملا آگاه از موقعيت استراتژيكى آن كوه و آن دره بود. ابتدا جنگ تن به تن ميان رزمندگان اسلام و سردمداران شرك، درگرفت و حمزه عموى پيامبر وعلى (عليه السلام) حريف خود را به قتل رساندند و شكست سطحى و فردى در سپاه شركت پديد آمد و آنگاه جنگ دسته جمعى آغاز گرديد اسب سواران مشركين كوشيدند تا سپاه اسلام را محاصره كنند، ولى كمانداران اسلام از بالاى كوه ديگر با مهارت اسب سواران دشمن را تيرباران و مجبور به عقب نشينى كردند و آنان با فضاحت كامل پا به فرار گذاشتند و مجبور به ترك صحنهء كارزار شدند. مسلمانان به جاى اين كه كار دشمن را يكسره كنند، شروع به جمع آورى غنايم و دستآوردهاى جنگى كردند و كمانداران كه از بالاى كوه اين منظره را تماشا مى كردند به خيال اين كه جنگ تمام شده است سنگرهاى خود را رها ساختند و از فرمان پيامبر خدا سرپيچى نمودند و محل مأموريت خود را ترك كردند تا غنايم جمع آورى كنند. دشمن از اين فرصت استفاده كرد و از پشت كمانداران ميان كوه احد و كوه كمانداران به جلو مسلمانان آمدند و شروع به تيراندازى به سوى مسلمانان كردند و