مسلمانان فرارى كه از كنار او مى گذشت چشمش به او افتاد و گفت: از قرارى كه شنيده ام پيامبر كشته شده است.
سعد گفت: اما خداى محمد كه زنده است، او هرگز نمىميرد. تو چرا معطلى، از دين خود دفاع نمى كنى؟؟ وظيفهء ما دفاع از شخص محمد نبود كه اگر او كشته شد موضوع برگردد. ما از دين خدا و معتقدات خويش دفاع و حمايت كرديم و اين امر هميشه باقى است.
از آن سوى رسول اكرم كه اصحاب خود را يك يك ياد و سرشمارى مى كرد تا ببيند كى زنده است و كى شهيد شده است؟ و چه كسى جراحتش قابل معالجه است: فرمود:
چه كسى داوطلب مى شود اطلاع صحيحى از سعد بن ربيع براى من بياورد؟ زيد بن ثابت گفت: من حاضرم، او به سراغ سعد بن ربيع رفت وسعد را در ميان كشتگان يافت، اما هنوز رمقى از حيات در كالبد او باقى بود، به او گفت: پيغمبر خدا مرا فرستاده است تا خبر تو را برايش ببرم كه زنده اى يا مرده؟
سعد گفت:
سلام مرا به پيامبر برسان بگو سعد از مردگان است زيرا چند لحظه اى بيشتر از زندگى او باقى نمانده است و بگو سعد گفت اى رسول خدا! خداوند به تو بهترين پاداشها را كه سزاوار يك پيغمبر است به شما بدهد.
آنگاه افزود: اين پيام را هم از طرف من به انصار و ياران پيغمبر ابلاغ كن، بگو سعد گفت:
عذرى نزد خدا نخواهيد داشت اگر به پيغمبر آسيبى برسد وشما جان در بدن داشته باشيد....
هنوز مرد انصارى از كنار سعد بن ربيع دور نشده بود كه سعد جان به جان آفرين تسليم كرد!