بخش چهارم / امام باقر (ع) احياءگر حديث و شاگردان او...
به دنبال دگرگونيهاى عميقى كه پس از رحلت پيامبر (عليه السلام) در جامعهء اسلامى به وقوع پيوست، حادثهء اسف انگيز ديگرى نيز رخ داد كه آثار شوم و زيانبار آن، مدتها بر جهان اسلام سنگينى مى كرد و فرهنگ غنى اسلام را از سير تكاملى خود باز مى داشت و آن عبارت از جلوگيرى از كاوش و تدوين " حديث " و طرح مباحث گوناگون آن، در زمينههاى مختلف بود.
با آنكه حديث و گفتار پيامبر (صلى الله عليه وآله) بعد از قرآن مجيد در درجهء والايى از اهميت قرار گرفته است وحديث پس از كتاب آسمانى بزرگترين منبع غنى فرهنگ اسلامى به شمار مى رود، و اصولا قرآن وحديث، از هم قابل تفكيك نمى باشند، بلكه دو بال پرواز و پيشرفت مسلمانان مى باشند ولى بر اساس موهومات و خيالات تباهگرى در زمان خليفهء دوم، عدهاى به مخالفت با نقل و تدوين حديث برخاستند و به بهانههاى پوچ و بى اساس، از هر گونه فعاليت و تلاش در زمينهء كتابت حديث، به شدت جلوگيرى نمودند.
خليفهء دوم براى جلوگيرى از نوشتن احاديث پيامبر (صلى الله عليه وآله) طى بخشنامه اى، به تمام مناطق اسلامى نوشت:
" هر كس حديثى از پيامبر (صلى الله عليه وآله) را نوشته است، بايد آن را از بين ببرد ". (1) خليفه تنها به اين بخشنامه إكتفا نكرد، بلكه به تمام ياران پيامبر (صلى الله عليه وآله) و حافظان حديث، اكيدا هشدار داد كه از نقل و كتابت حديث جدا خوددارى كنند!
" قرظة بن كعب " يكى از ياران معروف پيامبر (صلى الله عليه وآله) است مى گويد: هنگامى كه عمر ما را به سوى عراق روانه كرد، خود نيز مسافتى راه، با ما آمد و در پايان مسير گفت: آيا مى دانيد چرا شما را تا اينجا بدرقه كردم؟ گفتيم: لابد خليفه براى احترام ما كه ياران پيامبريم قدم