گفتم: " جابر بن عبد الله " پس بازگشت به آقاى خود خبر داد. مجددا برگشت و گفت: " آيا تو همان صحابهء رسول خدا هستى؟ " گفتم: " آرى " دوباره به منزل برگشت. ديدم خود عبد الله بيرون آمد، و مرا به بغل گرفت و من هم او را بغل گرفتم. گفت: " برادرم چه باعث شده است كه به اينجا آمده اى؟ " گفتم: " حديثى كه شما از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در مورد قصاص نقل مى كنيد. چون جز تو احدى از راويان باقى نمانده است كه آن حديث را مستقيم از رسول خدا نقل نمايد. خواستم بى واسطه از تو بشنوم ".
" عبد الله جهنى " گفت: " شنيدم از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) كه مى فرمايد: " چون روز محشر مى شود، مردم عريان و پا برهنه و دست خالى محشور مى شوند. سپس منادى ندا مى دهد، با صدايى كه دور و نزديك آن را مىشنوند و مى گويد: " من هستم آن صاحب اختيار و منتقم، امروز ظلم و ستمى وجود نخواهد داشت، هيچ كس نمى تواند وارد بهشت شود، و هيچ كس از اهل آتش نمى تواند داخل آتش گردد، در صورتى كه پيش او مظلمه اى وجود داشته باشد، هر چند خراش باشد ". گفته شد: اى رسول خدا! چرا پا برهنه و عريان؟ فرمود: " عريان از حسنات وسيئات ".
4. سفر از بصره به مدينه از " ابوالعالية " نقل شده است كه مى گويد:
" براى ما از ياران رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در بصره احاديثى نقل مىشد، ولى ما به سماع از بصريان اكتفا نمىكرديم و به مدينه مىرفتيم تا از زبان خود راويان، بدون واسطه احاديث را بشنويم ".
5. سفر به مدينه از " ابن قلابه بصرى " عبد الله بن زيد جرمى (متوفاى 104) نقل شده است كه سه سال در مدينه اقامت گزيدم، و فقط نظرم، گرفتن يك حديث از ناقل اصلى آن بود.
6. سعيد بن مسيب و تلاش شبانه روزى از سعيد بن مسيب (متوفاى 90) نقل شده است كه روزها و شبهايى براى فرا گرفتن يك حديث به تكاپو و مسافرت گذراندم.